۰۹ فروردین، ۱۳۹۳

نوجوانی در آینده

یک زمانی بچه ای که حرف ها و فحش های ناجور از دهان اش در می آمد، نشانه ی والدینی بود که بچه شان توی کوچه بزرگ شده. حالا توی اتاق خواب شان چیزهایی یاد می گیرند که والدین شان یاد نگرفته اند!

 امروز دخترک که طنز و کمیک استریپ دوست دارد و چند روزی است «ترول» را روی اینترنت کشف کرده، آمده چند تا ترول برای من مثل جوک تعریف می کند. یک بار به اش گفته ام که این ترول ها مال آدم بزرگ ها است، برای همین او ممکن است معنی بعضی های شان را نفهمد. می گوید مهم نیست. (او عادت دارد که چیزهایی را هم که نمی فهمد بخواند!) امروز کلمه هایی ازش می شنوم که حتی بلد نیست درست تلفظ شان کند، اما  فحش های رکیکی هستند که خود من شاید در بیست سالگی یا دیرتر برای اولین بار شنیده باشم شان، و همین چند روز پیش معنی واقعی شان را فهمیده ام!!! (اِند پاستوریزه!). می مانم که چه واکنشی نشان بدهم. تلفظ درست کلمه را بگویم!؟ اگر معنی اش را پرسید؟! فقط می گویم:« این کلمه رو دیگه نگو، حرف خیلی بدی ه، فحش خیلی زشتی ه، معنی بدی داره». شرمگینانه می خندد و می گوید:«اِ! من فکر کردم اسم اون آدم ترول ه هست... حالا معنی ش چی ه؟». به تکرار همان جمله های قبلی اکتفا می کنم...

راست اش برای ام متصور نیست که نوجوانی با این دسترسی گسترده ی رسانه ای چه شکلی خواهد بود؟ بیش تر نگران ام که منجر به سطحی شدن، پراکندگی توجه و تلاش بچه بشود. هرچند بیش تر منتظر غافلگیر شدن ام با چیزهایی هستم که هرگز فکرش را نکرده بوده ام....

هیچ نظری موجود نیست: