- خوداشتغال است. کارم را به اش می سپارم، می پرسد:«برای کی می خواین؟» با لبخند می گویم: «تبعا هرچه زودتر بهتر»، می گوید: «آخه من چندتا سفارش دارم، اگه عجله ندارین لطفا صبر کنین، بیست روز دیگه به من زنگ بزنین، من اون موقع دو روزه کارتونو تحویل می دم». چندلحظه فکر می کنم، عجله ندارم. به اش فرصت میدهم.
روز بیست و یک ام به اش زنگ می زنم. می گوید:«اگه عجله ندارین ده روز دیگه به ام زنگ بزنید». یادش می آورم که بیست و یک روز پیش به ام چی گفته بوده. می گوید: «آخه چندتا کار به ام تحمیل شده که عجله دارن باید تا ده روز دیگه برسونم». در نهایت با استدلال های من راضی می شود تا آخر هفته به ام زنگ بزند. یادم باشد دو روز دیگر اگر تماس نگرفت دوباره یادش بیاورم.
روز بیست و یک ام به اش زنگ می زنم. می گوید:«اگه عجله ندارین ده روز دیگه به ام زنگ بزنید». یادش می آورم که بیست و یک روز پیش به ام چی گفته بوده. می گوید: «آخه چندتا کار به ام تحمیل شده که عجله دارن باید تا ده روز دیگه برسونم». در نهایت با استدلال های من راضی می شود تا آخر هفته به ام زنگ بزند. یادم باشد دو روز دیگر اگر تماس نگرفت دوباره یادش بیاورم.
- عزیزی که سخت مورد احترام ام است و خودم را به او مدیون می دانم در مورد کسی با من صحبت می کند که سفارش کاری دارد که من بلدم، به عنوان معرف ازم می پرسد آیا می توانم کاری که شخص مزبور می خواهد برای اش انجام بدهم؟ من تنها به احترام او قبول می کنم و قرار می شود طرف با من تماس بگیرد و قراری بگذاریم تا کارش را ببینم و ارزیابی کنم که می توانم انجام بدهم یا نه. بعد از چند روز طرف تماس می گیرد. داد سخن می دهد که کارش چنین است و چنان است و خیلی هم عجله دارد! (آن هم در بحبوحه ی کارهای فراوانی که این روزها خودم دارم). یکشنبه است، قرار برای هفته ی آینده را قبول نمی کند. چون برنامه ی این هفته ام فشرده است، نیم ساعت ازش وقت می خواهم تا فکر کنم و بعد روزی توی همین هفته بگویم که چه ساعتی بیاید. بیست دقیقه بعد به اش زنگ می زنم. خواهرش می گوید رفته بیرون! سه ساعت بعد خودش زنگ می زند و عذرخواهی می کند! و می گوید که اصلا این هفته وقت ندارد، به خاطر همان مشکلی که سه ساعت قبل برای اش مجبور شده بیرون برود. ته دل ام خوشحال می شوم! امیدوارم اساسا قید من را بزند.
یادم می ماند که با هر دوشان دفعه ی بعد انعطاف و مراعات کم تری نشان بدهم، همین طور با همه ی کسانی که مثل آن ها خواهند بود...
جالب است که همه ی مردم ما فکر می کنند فقط خودشان کار دارند و بقیه "بیکار"ند! ملاحظه کاری، سازگاری و شکیبایی نشان دادن و متمدنانه رفتار کردن نشانه ی بیکاری تو است! جامعه ی ما آدمی که بیش تر مدارا کند تنبیه می کند و آدم های بی ملاحظه، شلخته، بی برنامه، عجول، پرخاشگر، زورگو و متجاوز به حقوق دیگران را پاداش می دهد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر