آي لج درآرند كساني كه تا به شان تلفن مي زني يا مي بيني شان شروع مي كنند به ناله كردن و شرح گرفتاري هاي زندگي شان يا مريضي و دوا دكترشان.
اين جذابيتِ نقشِ اجتماعيِ آدمِ گرفتار و بيمار به طرز عجيبي در جامعه ما زياد است، شايد به اين دليل كه صاحب آن را نه تنها سزاوار ترحم و توجه ويژه مي كند، بلكه قصورهاي او را موجه مي كند. ولي اين آدم ها ظاهرا نمي دانند كه روحيه ي شاد و بشاش در بلندمدت براي ديگران بسيار جذاب تر است، در حالي كه آدم هميشه نالان بالاخره يك روز بقيه را خسته مي كند و حساسيت افراد را نسبت به حالات روحي خود كم مي كند.
توي وبلاگ ها هم از اين نمونه افراد زياد داريم. من كه البته هرگز نمي توانم در بلندمدت اين جور وبلاگ ها را دنبال كنم.
اين جذابيتِ نقشِ اجتماعيِ آدمِ گرفتار و بيمار به طرز عجيبي در جامعه ما زياد است، شايد به اين دليل كه صاحب آن را نه تنها سزاوار ترحم و توجه ويژه مي كند، بلكه قصورهاي او را موجه مي كند. ولي اين آدم ها ظاهرا نمي دانند كه روحيه ي شاد و بشاش در بلندمدت براي ديگران بسيار جذاب تر است، در حالي كه آدم هميشه نالان بالاخره يك روز بقيه را خسته مي كند و حساسيت افراد را نسبت به حالات روحي خود كم مي كند.
توي وبلاگ ها هم از اين نمونه افراد زياد داريم. من كه البته هرگز نمي توانم در بلندمدت اين جور وبلاگ ها را دنبال كنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر