از بعضی چیزها بدم آمده، نه به این علت که دلیل خاصی برای نفی شان یا مخالفت با آن ها داشته باشم، تنها به این دلیل که لوث شده اند از فرط تکرارهای پوچ و شعاری، از فرط سیاسی شدن و ژورنالیستی شدن از طرف هر دو سوی ماجرا... روز زن یا بزرگداشت مقام و منزلت زن یا هرچی، یکی ازآن ها است.
«من» خسته شده ام از تبدیل شدن به موضوع مباحثات و مناقشات سیاسی و ژورنالیستی. خسته شده ام از این که «اگر راجع به «حقوق زنان» و اصلاحات قانونی و قانون خانواده و چند همسری و حق طلاق و حضانت و ... حرف نزنم به زن بودن ام خیانت کرده ام»! چرا کسی این حق انتخاب را برای من قایل نیست که زن باشم، که مثلا درس خوانده باشم و... و نخواهم دایما و پرشور درباره ی دفاع از حقوق زنان «داد سخن» بدهم؟
یک سال پیش ابسترکتی خواندم در مورد موضوع «شیر مادر» به مثابه ی هنجار اخلاقی. خلاصه ی نتیجه ی تحقیق که به روش اتواتنوگرافی انجام شده بود، این بود که اگرچه طی سال های اخیر در بریتانیا برای ارتقای سلامت مادر و کودک شیر مادر تبلیغ می شود، اما بعضی از این دفاع ها از شیر مادر توسط جریانات فمینیستی صورت می گیرد که به خاطر «طبیعی» بودن و مقاومت در برابر پزشکی شدنِ (medicalization) رابطه ی مادر-کودک آن را ترویج می کنند، آن ها بر این ادعا هستند که شیرمادر عاملیت شخصی و توانمندی زنان را افزایش می دهد، اما در جامعه ی کنونی بسیاری از زنان موفق به شیردهی کودک خود نمی شوند و این تنش روانی آن ها را افزایش میدهد. در نتیجه، شیردهی، به جای آن که توانمندی آن ها را افزایش دهد به یک الزام اخلاقی «هنجاری» تبدیل شده. به همین دلیل مادران در شیردهی هر چیزی را تجربه می کنند الّا خودمختاری! و این نه تنها توانمندی زنان را کم می کند بلکه برای نوزادان هم مساله ساز می شود.
حالا من کاری ندارم که اساساً موضوع خاص این تحقیق ربطی به «ایران» ندارد (چون ما با شور و هیجان فراوان داریم مدیکالیزیشن را ترویج می کنیم و اصلا خودش یک پزی دارد برای مان). اما حرف ام در مورد نتیجه ی تحقیق است. این که وقتی «حرف زدن» راجع به چیزی، به یک هنجار و یک الزام اخلاقی تبدیل می شود، دیگر این من نیستم که از آن حرف می زنم، دیگران اند. از من انتظار می رود از مساله ای حرف بزنم که فعلا دغدغه ی درجه ی اول ام نیست. پس من دارم از حقوق کی حرف می زنم یا دفاع می کنم؟!
و الان البته فقط «حقوق زنان» نیست که چنین بلایی سرش آمده ...
«من» خسته شده ام از تبدیل شدن به موضوع مباحثات و مناقشات سیاسی و ژورنالیستی. خسته شده ام از این که «اگر راجع به «حقوق زنان» و اصلاحات قانونی و قانون خانواده و چند همسری و حق طلاق و حضانت و ... حرف نزنم به زن بودن ام خیانت کرده ام»! چرا کسی این حق انتخاب را برای من قایل نیست که زن باشم، که مثلا درس خوانده باشم و... و نخواهم دایما و پرشور درباره ی دفاع از حقوق زنان «داد سخن» بدهم؟
یک سال پیش ابسترکتی خواندم در مورد موضوع «شیر مادر» به مثابه ی هنجار اخلاقی. خلاصه ی نتیجه ی تحقیق که به روش اتواتنوگرافی انجام شده بود، این بود که اگرچه طی سال های اخیر در بریتانیا برای ارتقای سلامت مادر و کودک شیر مادر تبلیغ می شود، اما بعضی از این دفاع ها از شیر مادر توسط جریانات فمینیستی صورت می گیرد که به خاطر «طبیعی» بودن و مقاومت در برابر پزشکی شدنِ (medicalization) رابطه ی مادر-کودک آن را ترویج می کنند، آن ها بر این ادعا هستند که شیرمادر عاملیت شخصی و توانمندی زنان را افزایش می دهد، اما در جامعه ی کنونی بسیاری از زنان موفق به شیردهی کودک خود نمی شوند و این تنش روانی آن ها را افزایش میدهد. در نتیجه، شیردهی، به جای آن که توانمندی آن ها را افزایش دهد به یک الزام اخلاقی «هنجاری» تبدیل شده. به همین دلیل مادران در شیردهی هر چیزی را تجربه می کنند الّا خودمختاری! و این نه تنها توانمندی زنان را کم می کند بلکه برای نوزادان هم مساله ساز می شود.
حالا من کاری ندارم که اساساً موضوع خاص این تحقیق ربطی به «ایران» ندارد (چون ما با شور و هیجان فراوان داریم مدیکالیزیشن را ترویج می کنیم و اصلا خودش یک پزی دارد برای مان). اما حرف ام در مورد نتیجه ی تحقیق است. این که وقتی «حرف زدن» راجع به چیزی، به یک هنجار و یک الزام اخلاقی تبدیل می شود، دیگر این من نیستم که از آن حرف می زنم، دیگران اند. از من انتظار می رود از مساله ای حرف بزنم که فعلا دغدغه ی درجه ی اول ام نیست. پس من دارم از حقوق کی حرف می زنم یا دفاع می کنم؟!
و الان البته فقط «حقوق زنان» نیست که چنین بلایی سرش آمده ...
۱ نظر:
حالا اگه راجع به حقوق زنان حرف بزني متهم ميشوي به فمينيست بودن!! و تهديدت ميكنند كه مواظب باش برچسب فمينيست بودن بهت نخورد!!
ارسال یک نظر