چیزی که مانع از انجام بعضی کارهای ظاهرا سخت، یا شروع آن ها یا تعلل در انجام شان (علیرغم میل یا احساس نیاز به آن ها) می شود، فقط ترس از ماهیت آن کارها یا مبهم و ناشناخته بودن شان نیست، «ترس از شکست» در انجام آن ها است.
ترس به نظرم از آن دست احساس ها است که خیلی به سختی تشخیص اش می دهم، یعنی اغلب جزء اولین علت هایی نیست که در مورد بعضی اعمال ام به ذهن ام می رسد، اما بعد از مدتی فکر کردن متوجه می شوم ترس ام را زیر پوشش علت های دیگر پنهان کرده بودم. نمی دانم همه همین طورند یا فقط من، اما این را دست کم در مورد یک نفر دیگر هم دیده ام.
۲ نظر:
بنویس "دونفر" چون من هم عین تو، ترس رو بعد از کلی شخم زدن احساساتم پیدا می کنم.
من خودم فکر میکنم اتفاقن ترسهامو خیلی زود تشخیص میدم. یا سعی میکنم بهشون غلبه کنم یا باهاشون کنار بیام.
باز شدن کامنتهای نیمنگاه مبارک!
ارسال یک نظر