بازی ها بر دو نوع اند:
• کم خطر و روتین، و همزمان کم هیجان («منچ» مثال خوبی نیست؟)
• جذاب و هیجان انگیز، و همزمان پرخطر («آتش بازی با کبریت» اولین مثالی است که به ذهن من رسید، ولی شاید بچه های نسل های بعد مثال های خودشان را داشته باشند)
همیشه از این میان تنها یک حق انتخاب داری، و این تصمیم گیری خیلی وقت ها اصلاً ساده نیست. این که فکر کنی «راه میانه»ای وجود دارد یا به «ترکیب بهینه»ای از امنیت و جذابیت می توانی برسی خیالی واهی بیش نیست.... کسی تا به حال در «نقطه ی بهینه» نتوانسته بایستد، «نقطه ی بهینه» و «پرتگاه» دست بر قضا روی هم افتاده اند! کسی که ادعا می کند به نقطه ی بهینه رسیده، یا دروغگو است یا با چشم های کورش سقوط خودش را نمی بیند.
آن دوگانگی آشتی ناپذیر، یکی از ناعادلانه گی ها یا رنج های قرین زندگی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر