امروز داشتم فایلی را که برای بخشی از یک گزارش نوشته بودم تکمیل و ویرایش می کردم. این کار مدتی است که دست ام است و هم کمبود وقت و هم تکراری شدن موضوع اش خسته ام کرده و علیرغم سررسیدن مهلت اش، اصلا دوست ندارم روی اش وقت بگذارم هربار هم که فایل را باز می کنم که روی اش کار کنم تهوع ام بیش تر می شود از کار خودم! امروز یک ابتکار جالب به ذهن ام رسید برای این که کار را یکسره کنم و از خجالت کسی که باید کار را به اش تحویل بدهم بالاخره دربیایم و مهم تر از آن بر گیجی، عصبیت و احساس بی کفایتی خودم هم غلبه کنم.
این کار (ابتکار) را قبلا هم به طور ناقصی انجام داده بودم، اما این بار تصمیم گرفتم خیلی جدی تر این کار را بکنم. متن را از اول تا آخر مرور کنم و همه ی اشکالات و کمبودهای اش را با شرح جزئیات کامنت بگذارم. و بعد از اول یکی یکی شروع کنم به رفع ایرادها و تکمیل نواقص: یک جور نقد و داوری خود! از خودم بیرون بایستم و مثل این که بخواهم کار کس دیگری را تصحیح کنم با همان وسواس و بدعنقی سعی کنم به کارم نگاه کنم. این جوری فکر کنم محصول کار از نظر خودم هم قابل قبول تر و قابل دفاع تر بشود.
از ابتکار خودم خوش ام آمد، دوست دارم تبدیل اش کنم به یک رویه ی دائمی برای خودم؛ یک جور فرایند کنترل کیفیت شخصی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر