دخمـ.ل: مامانِ کیمیا دو تا بچه داره.
من: خوب؟
- یکیش تو دلشه... اسفند به دنیا میاد
: اِ! پس کیمیا خیلی خوشحاله. حالا دختره یا پسر؟
- دختر
: [با خوشحالی] جدی؟ پس برو به کیمیا بگو خوشحال باشه، بهش بگو مامانم گفته دخترایی که تو ماه اسفند به دنیا میان -مث من- خیلی دخترای خوب و ناز و مهربونی هستن.
- نه مامان، معلوم نیست اون جوری باشه، آخه شاید مامان کیمیا مثل تو بچه شو تربیت نکنه.
***
رسما کم می آورم از شدت این منطق ورزی و مقابله با خرافات! آمدم سر صبحی حرف چاپلوسانه برای دختره بزنم که با اعتماد به نفس و شاد و شنگول برود مدرسه، این جوری ضایع ام کرد با آن طرز استدلال و حرف زدن عاقل اندر سفیه اش.
خودم را جمع و جور کردم. حتی یک کلمه ی دیگر نمی توانستم بگویم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر