۱۸ مرداد، ۱۳۸۸

اعتراف کنیم

رییس جمهور در یک جلسه ی خصوصی می گوید «دوره جدیدی آغاز شده است. بگذارید مراسم تحلیف برگزار شود، دولت کارش را شروع کند، یقه‌شان را می‌گیریم و سرشان را می‌چسبانیم به سقف». ما متحیر می شویم که چگونه ممکن است رییس جمهور با چنین لحن و ادبیاتی سخن بگوید!؟

باید «اعتراف کنم» که من هم همگام با جناح موافق رییس جمهور فعلی و اعتراف کنندگان دادگاه های اخیر معتقدم تقلبی در انتخابات نشده است! از آن بالاتر با شورای نگهبان موافق ام که اگر تقلبی هم شده باشد به نفع کاندیداهای رقیب رییس فعلی شده است! احمدی نژاد تافته ی جدابافته نیست، بلکه اتفاقا خیلی دقیق «ما» را -همه ی ما را- نمایندگی می کند. کدام یک از ما در خفا علیه کسی که دشمن می پنداشته ایم اش، یا به هر نحوی منفعت کوچک یا بزرگی از آن ما را به خطر انداخته باشد، چنین جمله ای نگفته ایم؟! و نه فقط در خفا، که در عیان هم؟ (اگر مطمئن بوده ایم قدرت مان از رقیب بیشتر است این را علنی تر گفته ایم، و اگر تردید داشته ایم، تلویحی تر). با خودمان صادق باشیم: کدام یک از ما اگر معلم ایم و استاد و مربی و مادر و پدر، این چیزها را صریحا یا از خلال رفتارهای مان به شاگردان و فرزندان مان نیاموخته ایم؟ در زندگی روزمره مان هر روز بر سر مسایل خیلی کوچک یا بزرگ با کسی دست به گریبان ایم که یا یقه اش را بگیریم و بچسبانیم اش به سقف، یا کسی یقه مان را گرفته که بچسباندمان به به سقف!
باید اذعان کنم که این که کسی این روزها در این باره ها حرف نمی زند نگران ام می کند. این که آیا تغییرات عمده در سطح سیاسی با این وضع اجتماعی اصلا ممکن است و اگر ممکن باشد آیا نهایتا به بازتولید شکل جدیدی از همین وضع منتهی نخواهد شد سوالات مهمی است که کسی درباره اش بحث نمی کند. بعضی می گویند اتفاق نظری که در انتخابات اخیر بین گروهی از مردم به وجود آمده نشان افزایش انسجام اجتماعی است، به دلایل پیش گفته به نظرم باید به این قضیه با احتیاط نگاه کرد.

هیچ نظری موجود نیست: