۲۷ آبان، ۱۳۸۹

free riding

گاهی برای جلوگیری از سواری گرفتن مجانی دیگران، باید قابلیت های ات را کتمان کنی! «مملکته داریم»!

۲۶ آبان، ۱۳۸۹

بودن یا نبودن؟!

یک ایده ی تحقیقاتی می تواند این باشد که ببینیم حساسیت ها و علاقه مندی های جامعه ی ایرانی چه طور روی وب بازتاب پیدا می کند. راست اش پیگیر کارهای تحقیقاتی در زمینه ی فعالیت های اینترنتی ایرانیان نبوده ام و گاهی در حد اشاره جایی دیده ام که کارهایی شده، اما آن چه به نظرم ایده ی مرا متفاوت می کند، این است که همین قدر که دیده ام کارهای پیشین بر بازنمایی دنیای ایرانی از دریچه ای آن چه روی وب از ایشان «هست» تاکید دارد. اما کنجکاوی من در مورد چیزهایی است که روی وب فارسی غایب است و ممکن است بتوان آن را به این تعبیر کرد که کلا از دنیای ایرانی غایب است، یا از دنیای کاربران فارسی زبان وب. البته الان این ایده خیلی خام است، اما مطمئن ام که می شود با حک و اصلاح و چارچوب مشخص تر دادن به آن به چیزهای جالبی رسید.

این ایده وقتی به ذهن ام که رسید که دیدم وب فارسی در مورد خیلی از موضوعات صفحات بسیار زیادی مطلب دارد، و بعضی مطالب جالب و کاربردی بارها در وبلاگ ها و وبسایت های مختلف عینا تکرار شده، ولی در مورد بعضی چیزها اطلاعات بسیار کمی هست یا اصلا نیست. ادامه ی مطلب را با این فرض پی بگیرید که من ، مهارت search ام را عالی توصیف می کنم (اعتماد به نفس 120%!)، ضمن این که مهارت search اصولا در شخص واحد به نظر ثابت می رسد و متغیر بودن نتیجه ی search می تواند دال بر متفاوت بودن واقعی تعداد صفحات موضوع مورد نظر روی وب تعبیر شود. بعضی از اطلاعاتی که به دنبال اش بودم و چیزی نیافتم در زیر می آورم، موضوعات دیگری هم بوده اند که الان در خاطرم نیست.

1- اطلاعاتی موثق و علمی در مورد بهداشتی بودن و اثربخشی بعضی دستگاه های ورزشی که این روزها زیاد تبلیغ می شود. (چیزی جز تبلیغات، و یکی دو بحث کم محتوا و فاقد بنیاد علمی در فروم های عمومی عایدم نشد.)

2- نحوه ی تنظیم windows live mail برای Gmail (هیچ اطلاعاتی روی وب فارسی نبود)

3-اطلاعاتی در مورد انواع روش های فنی کنترل دسترسی کودکان به شبکه های تلویزیونی از طریق گیرنده های دیجیتالی (به جز مباحث روزنامه ای که بیشتر به توصیه های اخلاقی و بیان ضرورت کنترل کودکان می پرداخت، مطلب کاربردی و مفیدی نیافتم)

حالا ببینیم در دنیای وب انگلیسی زبان وضع چگونه بود:
1- موضوع اول را در وب انگلیسی سرچ نکردم.
2- در مورد موضوع دوم راهنماهای متنی و تصویری متعدد بود.
3- در مورد موضوع سوم راهنماهای فنی (غیر ژورنالیستی و توصیه ای) بسیار زیادی وجود داشت. با کمال حیرت متوجه شدم فروشگاه های زیادی هستند که لوازم متنوع کنترل دسترسی رسانه ای کودک (parental control) می فروشند!

همین بررسی اکتشافی (!) سرانگشتی به نظر من نشان می دهد که چه چیزهایی در کانون توجه کاربر فارسی زبان «نیست». به نظرم «فقدان مطلب» درباره ی بعضی موضوعات نشان می دهد که این موضوعات اصلا دغدغه ی کاربر فارسی زبان نیست یا اصلا به اهمیت آن واقف نیست.

برای مثال من یافته های حاصل از سرچ های فوق را این طور تحلیل کردم:
1- بسیاری از مردم تحت تاثیر تبلیغات تجاری، و تحت تاثیر اسطوره ی خوش تیپی (!) و سلامت، دستگاه های متنوع ورزشی موجود در بازار را خرید می کنند، بدون آن که اثربخشی واقعی آن ها برای شان مهم باشد و بدون آن که احساس نیاز به کسب اطلاع در این مورد داشته باشند. (مفروض این تحلیل آن است که اگر تعداد کسانی که کسب اطلاع می کنند به اندازه ی کافی زیاد باشد، ان ها اطلاعات خود را روی وب هم به اشتراک می گذارند. همان طور که مثلا در مورد خیلی از نرم افزارها، فیلم ها، موزیک ها، اخبار سیاسی و هنری چنین است)
2- با کمال تعجب یکی از کاربردی ترین ابزارهای ویندوز برای دسترسی به اینترنت (نرم افزار ایمیل و فید) مورد استفاده ی کاربران نیست! این در حالی است که بازار دانلود مجاز و غیرمجاز انواع نرم افزار در وب فارسی بسیار داغ است. به نظرم این یعنی کاربران فارسی زبان بیش از ان که به دنبال نیازهای اساسی و کاربردی و روزمره شان باشند، به دنبال تفنن هستند! (روی هارد کامپیوتر هر یک از ما انبوهی از نرم افزارهای جورواجور ذخیره یا نصب شده که ممکن است استفاده از ان ها را بلد نباشیم یا خیلی کم از آن ها استفاده کنیم، یا تنها نیازهای درجه دوم –کم تر ضروری- ما را مرتفع کنند).
3- والدین جوان ایرانی که اتفاقا تعدادشان هم روی اینترنت آن قدرها کم نیست، هیچ وقت به فکر کاربرد دانش فنی در امور تربیتی فرزندان شان نیستند! و توجه به آثار تربیتی تکنولوژی های جدید هنوز جدی گرفته نشده است! (من نرم افزارهایی برای کنترل دسترسی کوکان به اینترنت یافتم، اما این را نشانه ی توجه جدی به کنترل دسترسی رسانه ای کودکان نمی دانم، زیرا معمولا این گونه مطالب را سایت ها و وبلاگ های ITنویس منتشر می کنند که همه جور نرم افزاری را می گذارند. حتی اگر این تلقی من خدشه پذیر باشد، دست کم می توان گفت حساسیت ها در مورد استفاده ی کودکان از اینترنت بیشتر از شبکه های ماهواره ای است! در حالی که به علت سهولت دسترسی به شبکه های تلویزیونی در خانواده، باید حساسیت ها معکوس باشد!)

از این مثال ها این طور نتیجه می گیرم که بررسی و تحلیل آن چه روی وب فارسی انعکاسی «ندارد» نیز همچون چیزهایی که «وجود دارد»، می تواند منبع تحلیل های مهم و قابل تاملی در مورد جامعه ی ایرانی باشد.


پی نوشت:
1- می دانم که درباره ی بعضی مکانیزم های علّی که آورده ام باید احتیاط زیادی کرد و بنا به شرایط آن ها را بیشتر تدقیق کرد تا تحلیل کم تر خدشه پذیر باشد.
2- اگر کاربر فارسی زبان را ایرانی بدانیم، خطایی وارد نتیجه می کنیم، با این حال به نظر من خطای نابخشودنی ای نیست! و نتیجه را با تقریب خوبی می توان به جامعه کاربران ایرانی تعمیم داد.
3- با تقریب و تدقیق و احتیاط هایی می توان بعضی رفتارهای کاربران ایرانی وب را به شکلی به جامعه ی ایرانی تعمیم داد.
4- خیلی مته به خشخاش کلمه ی «تعمیم» در این متن «وبلاگی» نگذارید! با این حال من از تعمیم در مورد مواردی که گفتم دفاع می کنم!
من به تازگی به ویندوز 7 نقل مکان کرده ام. در این جا به جای outlook express یا windows mail با windows live mail مواجه شدم. اول مثل هر وسیله ی جدیدی تنبلی ام می آمد به سراغ اش بروم، چون دیدم که در ظاهر کمی متفاوت است. اما وقتی دیدم به طور یکپارچه امکان دسترسی به ایمیل و فید را فراهم می آورد خیلی خوش ام آمد. تنظیم ویندوز لایو میل بسیار ساده است و هیچ فرقی با اوت لوک و ویندوز میل ندارد (جز این که به جای POP از IMAP استفاده می کند). اما من در اثر یک اشتباه لپی در ورود حروف، در تنظیم آن با مشکل مواجه شدم و این وادارم کرد که دنبال راهنمای تنظیم بگردم. به هر حال اگر تنظیم آن را نمی دانید در این جا راهنمای تصویری ساده ای هست.

۲۱ آبان، ۱۳۸۹

تکمله گزارش توسعه انسانی


الان در گزارش اختصاصی HDR برای ایران خواندم که ممکن است مقایسه ی مقدار و رتبه ی HDI در سال های مختلف کمی گمراه کننده باشد، چون داده ها و روش محاسبه ی شاخص تا حدی تغییر کرده است. در این راهنما هم تذکر داده شده که تغییر سال به سال در شاخص ها بیش از آن که نشان دهنده ی تغییر واقعی وضعیت کشورها طی سال های نزدیک به هم باشد، حاصل تغییر داده های سازمان های گردآورنده است، اگرچه هر دو عامل روی مقدار و رتبه HDI تاثیر گذاشته است. آن ها تلاش کرده اند با ذکر کلمه ی Hybrid در گزارش ها نشان بدهند که شاخص های قبلی را مجددا با متد جدید محاسبه کرده اند. بنابراین من این طور می فهمم که جداول و نقشه های سایت که از داده های Hybrid (متد جدید) تهیه شده اند قابل مقایسه اند اما داده هایی که سال های قبل گزارش شده و Hybrid نیست قابل مقایسه نیست.


در همان راهنما توضیح داده است که قبلا از روش میانگین حسابی ابعاد برای محاسبه ی HDI استفاده می شده و الان از میانگین هندسی. زیرا روش قبلی باعث می شده رشد یک شاخص جایگزین رشد دیگر شاخص ها در شاخص کلی HDI بشود، اما با میانگین هندسی این جایگزنی رخ نمی  دهد. (به نظر می رسد این همان چیزی است که در موردش سوال کرده بود و خواستار تحلیل آماری شده بودم)

نکته ی جالب دیگری که در گزارش اختصاصی ایران دیدم این است که مثلا شاخص مربوط به نابرابری جنسیتی وضعیتی نامساعدتر از بعضی شاخص های دیگر دارد، در بین 138 کشور ایران 98 ام شده است!


با توجه به آن چه گفته شد، باید مراقب سوء استفاده های سیاسی داخلی از این گزارش بود! زیرا وبسایت رسمی HDR در راهنمای مزبور تاکید کرده که اساسا این شاخص برای بررسی تغییرات کوتاه مدت طراحی نشده است و متغیرها ذاتا طوری هستند که در دراز مدت از سیاست ها و تغییرات اجتماعی اثر می پذیرند.

گزارش شاخص توسعه انسانی 2010

گزارش جدید شاخص توسعه انسانی ملل متحد(HDR 2020) منتشر شد. این شاخص ترکیبی است از ابعاد توسعه ی انسانی متشکل از زندگی طولانی توأم با سلامتی، دسترسی به دانش و استاندارد مطلوبی برای زندگی.
در این وانفسا (!) خبر خوب این است که HDI ایران به روند رشد نسبی اش ادامه داده و در طبقه بندی کلی این شاخص که کشورها را در چهار دسته قرار داده، به دسته ی بالاتر صعود کرده است. ایران به رتبه ی 70 در میان 169 کشور دست یافته است.

گزارش تصویری (Stat planet ) از شاخص HDI روی نقشه ی جهان برای مقایسه کشورها و مقایسه ی روندها طی سه دهه ی اخیر  را ببینید. با استفاده از آیکون های زیر نقشه می توانید تک تک جداول و نقشه هایی که روی صفحه ملاحظه می کنید دانلود و ذخیره کنید. به ابزارهایی که در اختیارتان گذاشته خوب دقت کنید و گزارش های مختلف تهیه کنید، ببینید و ذخیره کنید!

روندها برای کشورها به صورت منحنی هیستوگرام نیز تهیه شده است. تهیه انواع نقشه های ترکیبی و مقایسه ای در این صفحه به صورت آنلاین امکانپذیر است و  درک شهودی خوبی می دهد.
در صفحه ی ساخت شاخص می توانید خودتان با استفاده از داده های اولیه ی شاخص توسعه ی انسانی، شاخص جدید تعریف کنید و حتی آن را با دفتر شاخص توسعه انسانی ملل متحد در میان بگذارید!
نحوه ی ساخت شاخص HDI : این متن را قبلا ترجمه کرده ام، اگر کسی خواست می توانم برای اش بفرستم. البته مربوط به سال 2007 -2008 است.


نکته ای که به نظر من قابل تامل است، این است که تغییر مثبت شاخص ایران تا چه حد حاصل تغییر هر یک از زیرشاخص های اصلی آن (تحصیل، سلامت، درآمد) بوده است.یعنی شیب منحنی مثلا طی دهه ی اخیر، در هرکدام از زیر شاخص ها چه قدر بوده و تغییر کلی HDI از کدام یک از زیرشاخص ها بیش تر تاثیر گرفته است. آیا مثلا افزایش درآمد سرانه مهم تر بوده یا افزایش سواد و تحصیلات یا ارتقای سلامت؟ این نیاز به تحلیل آماری کوچکی روی داده ها دارد. کسی هست وقت داشته باشد انجام بدهد و نتیجه اش را گزارش کند؟ یا حتی تحلیل های جالب تر یا پیچیده تر دیگر؟

سلامت : سیاسی شدن یا نشدن؟

نکته ای است که قریب به یک سالی توجه ام را جلب کرده است. نه این که من تیزبین و هوشمند بوده باشم، شاید پوشش رسانه ای مباحث مربوط به پزشکی و سلامت چنین کرده است یا اساسا اهمیت یافتن «بدن» در جامعه به طور کلی. علت اش هر چه باشد امیدوارم توجه خیلی های دیگر را هم جلب کند، منظورم از «خیلی ها» عمدتاً سیاست گذاران و سیاست مداران است و البته مردم. نمی دانم چه قدر باید امیدوار بود که مسأله ی سلامت و تهدیدهای سلامت بتواند به همان اندازه مهم و سیاسی شود که فرهنگ و اقتصاد. به نظرم این جا باید تا حدی از سیاسی شدن استقبال کرد! اگرچه باز باید نگران بود که ژست توجه به سلامت شهروندان به امری صوری و بهانه ای برای پیشبرد اهداف دیگر تبدیل نشود؛ چنان که جنجال های سیاسی بر سر مسایل فرهنگی و اقتصادی چنین بوده است. اما ایشان چندی پیش به نکته ی جالبی توجه دادند و آن این که برخلاف خیلی از مسایل دیگر، مساله ی سلامت، بیماری و مرگ و میر موضوعی است که نیاز به آمار و ارقام تبلیغاتی و گمراه کننده یا کتمان ندارد، مردم به ساده ترین شکلی بیماری و مرگ را از نزدیک تجربه می کنند. با این حال به نظرم ممکن است طول بکشد که ربط علّی آن را با سیاست گذاری ها درک کنند؛ به علت اثر تاخیری که دارد و تخصصی تر بودن درک علیت ها در این حوزه.
دارم به این فکر می کنم که علیرغم بهبودها در وضعیت بهداشت و سلامت که منجر به بالا آمدن ایران در رنکینگ شاخص توسعه ی انسانی (HDI)  طی سال های اخیر شده است، ممکن است در آینده با کاهش نسبی آن مواجه شویم یا دست کم در زیرشاخص مربوط به سلامت این شاخص، رشدی متناسب با دیگر زیرشاخص های اش شاهد نباشیم. آمار بالای مرگ و میر بر اثر حوادث و بیماری های غیرواگیر که با سبک زندگی و ارتباط با محصولات و محیط پرخطر رخ می دهد، به نظر می رسد بتواند روی HDI تاثیر بگذارد. این را نه تنها بر اساس بعضی آمارها، بلکه بیش تر بر اساس یک درک شهودی از تعداد آدم هایی می گویم که طی سال های اخیر شاهد ابتلا و مرگ شان بر اثر سرطان های گوناگون بوده ام.
لینک: گزارش جدید شاخص توسعه انسانی
http://hdr.undp.org/en/

عدو شود سبب خیر

دارم فکر می کنم شاید خیر و حکمتی هست در این که هنوز نرم افزاری که متن فارسی PDF را به طور بی نقصی به فرمت Word در آورد، وجود ندارد!  حکمت اش در این است که کسی هنوز دست کم با خیال راحت نمی تواند کار pdf شده ی کس دیگری را copy/paste کند!

«ملت ایران»

این پست (ترجمه) مفید و مختصر شما را یاد چه کسی می اندازد؟

۱۱ آبان، ۱۳۸۹

یک بام و دو هوا

 زیاد هم نباید این جنجال ها در مورد محدود کردن دوره ها و پذیرش دانشجوی علوم انسانی را جدی گرفت. شواهد موثقی هست که پذیرش دانشجو بیش از ظرفیت های از پیش تعیین شده و سابقاً معمول رشته های علوم انسانی در دانشگاه های مختلف ( به صورت شبانه) پس از یک ماه واندی از شروع سال تحصیلی در جریان است. سیاست یک بام و دو هوا آیا معنایی غیر از این دارد؟!
اگرچه گمانه زنی های مختلفی در این مورد وجود دارد. آیا ممکن است تنها علت این پذیرش دیرهنگام و خارج از چارچوب و عرف پذیرش دانشجو، چنان که گفته می شود «تامین بودجه ی دانشگاه» از این کانال باشد؟

گذشته از این ها، پذیرش دانشجو در رشته های علوم انسانی نمی تواند به طور گسترده متوقف شود، زیرا افزایش ظرفیت پذیرش دانشجو یک سیاست کلی است که نمی تواند به راحتی دستکاری شود.  کارکرد جانبی  (و چه بسا اصلیِ) فرستادن جوانان به دنبال تحصیل، به تأخیر انداختن ورود آنان به بازار کار است که دولت به راحتی نمی تواند از این کارکرد مهم صرف نظر کند. در این زمینه رشته های علوم انسانی از یک نظر مزیت نسبی دارند، زیرا آموزش آن ها نیاز به نیروی انسانی فراوان و امکانات خاص ندارد و به راحتی در دانشگاه های مختلف در شهرهای مختلف قابل توسعه دادن هستند، حال آن که توسعه ی رشته های علوم پایه و رشته های گروه پزشکی و مهندسی از این لحاظ اصلا به صرفه نیست. بنابراین زمزمه ها برای محدود کردن پذیرش دانشجو در رشته های علوم انسانی را نمی توان چندان جدی گرفت. این چیزی بود که از همان روزهای اول شنیدن این زمزمه ها می خواستم بگویم!


پ.ن. وقتی این پست را دوباره می خوانم به آشفتگی و گسستگی آن پی می برم! وقتی یک نفر بغل دست ات نشسته باشد و نصف سرت توی مانیتور و بقیه روی کتاب «بخوانیم» باشد و مشغول دیکته گفتن باشی، از این بهتر نمی شود!

۱۰ آبان، ۱۳۸۹

مهندسیِ علوم انسانی

بابا ما مشغولان به علوم انسانی که داشتیم یک گوشه نجیبانه ماست مان را تناول می کردیم، این همه تیر و ترکش از کجا خورد به جان نجیف مان! همه ی امور مملکت، و صلاح و فساد و سرنوشت همه چیز هم که از فرهنگ و هنر و اقتصاد تا حد ممکن و سال ها است که در کف با کفایت مهندسان بوده! سوال من این است که اصلا «وزن» و «تاثیر» عالمان یا دانشجویان و فارغ التحصیلان طفلک علوم انسانی در کشور چی بوده تا حالا که این اندازه از حساسیت را برانگیخته؟

بدفهمی آن جا است که علوم انسانی که در دانشگاه آموزش داده می شود (اگر اصلاً بشود اسم اش را «آموزش» گذاشت!) هیچ وقت منشاء اثری نبوده که حالا با اصلاح سرفصل ها و متون درسی چیزی تغییر کند. سرشناس ترین بازیگران سیاسی و تحلیل گران و حتی فعالان دانشجویی مخالف در یک-دو دهه ی اخیر و حتی قبل از آن، تحصیل کرده گان رسمی علوم انسانی در دانشگاه های ج.ا نبوده اند. بنابراین اگر فرض بر این است که علوم انسانی منشاء اثرات منفی برای کشور است، مربوط به وجود آن ها در متون و برنامه های درسی و خیل فارغ التحصیلان این علوم نیست. برای دفع شر، راه حل دیگری باید جست!