۰۸ شهریور، ۱۳۹۱

طول عمر و رنج بیشتر

اگر توسعه پزشکی مدرن را معادل توسعه ی بهداشت و روش های پیشگیری، تنوع داروها و درمان های علامتی دارویی، و ابداع تکنولوژی ها و روش های تشخیصی پیشرفته تر بدانیم، پیشرفت پزشکی واقعا چه چیزی به ما داده است؟ به جز البته طول عمر بیشتر و بیماری های متنوع تر که فرصت بیشتری برای تجربه کردن اش داریم، و رویه ها و مناسک عریض و طویل ترِ تشخیص و درمان علامتی. توسعه ی پزشکی مدرن در معنای فوق، فقط جای بیماری های عفونی قدیمی را با شکل های بسیار متنوع تر بیماری های عفونی و غیرعفونی عوض کرده است. آن طور که گفته می شود حتی آزمایش ها و تولید داروهای جدید خود موجب جهش های ژنتیکی و تولید بیماری ها و عناصر بیماری زای متعدد شده است.

پزشکی -که به دلیل ربط مستقیم اش به زندگی انسان،، قرار بود گل سر سبد علوم باشد- خدمتی به ما نکرده است جز خیانت! افزایش طول عمر با افزایش کیفیت زندگی لزوما همراه نشده است. عمر طولانی تر به فرصت بیشتر برای درد کشیدن و رنج بردن از بیماری هایی بدل شده که پزشکی در برابرشان به کلی ناتوان است.

بنابراین آرزوی طول عمر برای افراد، معادل آرزوی رنج و درد بیشتر برای آن ها است!

۰۵ شهریور، ۱۳۹۱

ارتقا یا تنزل مرتبه

ازش می پرسم: «دلت براش تنگ نمیشه؟»


به شوخی می گوید:«چه سوال سختی!». به نقطه نامعلومی خیره می شود و با تردید ادامه میدهد: «... خب... امممم... میدونی؟ ... بچه ها وقتی می رن خاطره هاشون از تو می خواد فکر کنی که هنوز همونه که بوده، ولی رابطه ها می شه رابطه دو خویشاوند‬...»



توی دل ام تکرار می کنم: «خویشاوند». و کمی غافلگیر می شوم از کاربردش در این معنا. «خویشاوند» و «خویشاوندی» همیشه برای رابطه ای به کار می رود که میخواهیم شأن اش را ارتقا بدهیم، به سطحی نزدیک تر یا عمیق تراز مثلا یک دوستی یا آشنایی. این جا اما کاربردش مفهومی معکوس پیدا کرد: دور، سطحی، کم اهمیت... بعد به کلمه های دیگری فکر میکنم که میتوانند به چنین سرنوشتی دچار شوند...

کار بد

یک پدیده پیچیده در فرزندپروری این است که سرعت یادگیری کارهای بد والدین توسط فرزند، حدود 60 برابر یادگیری کارهای خوب (و مورد تایید یا خواسته ی مستقیم آن ها) هست!