۰۸ مهر، ۱۳۸۷

فساد؛ هر روز بیش تر از دیروز

گزارش سال 2008 سازمان بین المللی شفافیت منتشر شد و ایران ده پله­ ی دیگر سقوط کرد! شاخص CPI (Corruption Perceptions Index) که شاخص فساد بخش عمومی است بین صفر(بیش­ ترین فساد) تا 10 (کم­ترین فساد) در نوسان است. این شاخص از سال 1995 توسط سازمان مزبور محاسبه می شود که ایران طی سال های اخیر به لیست اضافه شده است. این شاخص همچون دیگر شاخص های بین المللی متدولوژی مشخصی برای محاسبه دارد که در همین سایت شرح داده شده. گزارش سال های پیشین را از طریق لینک های سمت چپ هوم پیج سازمان می توانید دنبال کنید. گزارش های جالب دیگری نیز در این سایت وجود دارد.

روند اسفبار رشد فساد اداری در ایران طی سال های گذشته به شرح زیر بوده است:



ایران در جدیدترین گزارش (2008) در کنار کامرون، فیلیپین و یمن در ردیف 141 اُم قرار گرفت. پاکستان، لیبی، اوگاندا، موزامبیک، اتیوپی، اریتره، ویتنام، نپال، زامبیا، نیجر، مصر، عربستان، تایلند، هند، ماداگاسکار، بولیوی از جمله کشورهایی هستند که در این رتبه بندی پیش از ایران قرار گرفته اند.


۰۱ مهر، ۱۳۸۷

سرعت جنگ و قربانیان آن


«نابرابری کشورهای مختلف در رابطه با قدرت، ثروت و تکنولوژی است که زمانمندی های مختلف، و به ویژه زمان جنگ آنها را تعیین می کند. علاوه بر این، یک کشور میتواند بسته به رابطهای که با نظام جهانی و منافع قدرتهای مسلط دارد از جنگ های کند به سوی جنگ های سریع حرکت کند. بدین ترتیب ایران و عراق هشت سال درگیر جنگی بی رحمانه بودند که به دقت توسط کشورهای غربی که از هر دو طرف حمایت می کردند تغذیه می شد (امریکا و فرانسه از عراق و اسرائیل از ایران حمایت می کردند، و اسپانیا به هر دو کشور سلاح های شیمیایی میفروخت) تا ویرانگری دو جانبه ی جنگ، توانایی هر یک از این دو کشور برای به مخاطره انداختن عرضه ی نفت را تضعیف کند. وقتی عراق با ارتشی مجهز که در جنگ ورزیده شده بود بر آن شد (در واقع با تکیه بر رضایت قدرت های غربی) تا رهبری خود در منطقه را به اثبات برساند [در جنگ کویت]، در نمایش قدرتی که در واقع هشداری بود برای مقابله با بی نظمی های احتمالی آینده، خود را رویاروی تکنولوژی جنگ سریع دید» (کاستلز،1380: 530).
«[...] تنها هنگامی که یک جنگ در اولویت برنامه های قدرت های جهانی قرار می گیرد سرعت آن تغییر می کند» (همان).

ماخذ:
کاستلز، مانوئل، (1380)، عصر اطلاعات: اقتصاد، جامعه و فرهنگ (ظهور جامعه شبکهای)، تهران: طرح نو
عنوان اصلی:

Castells, M. (1999). The Rse of the NEtwork Society. Oxford: Blackwell Publishers Ltd.

۳۰ شهریور، ۱۳۸۷

راه طولانی


گفت توی فکر تاسیس چیزی در مایه های یک NGO ی فرهنگی برای نوجوانان است، برای دگرگون کردن دیدگاه ها و آموزش دانش ها و مهارت هایی به نوجوانان که جایی برای آن ها در نظام آموزشی و رسانه ای ما تدارک دیده نشده، کارها و کارگاه هایی که برای نوجوانان مفرح، هیجان انگیز، سرگرم کننده و آموزنده باشد و نگاه و طعم و تجربه ی دیگری نسبت به علم، هنر و زندگی فردی و اجتماعی به آن ها هدیه کند و نویدبخش نسلی نوین باشد... با اشتیاق از ایده و طرح های اجرایی اش حرف می زد و البته نگران بود که نتواند سرمایه گذار مناسبی پیدا کند...
گفتم : و البته با وجود این ایده های درخشان نباید انتظار استقبال شایان مخاطبان را داشته باشی! مردم برای شان مهم نیست نوجوان شان این تجربه ها و مهارت ها و نگرش هایی که تو می گویی کسب کنند، چون این چیزهایی که می گویی امروز "مد" نیست (دست کم هنوز نشده)، با داشتن این چیزها نمی توانند پیش دیگران منزلت و اعتبار کسب کنند یا به آن بنازند و تفاخر کنند، و اصلا این چیزها از جنس کالاهای مصرفی ای نیست کههر روز با حرص و ولع می خرند و از در و دیوار خانه و ماشین و بدن شان آویزان می کنند و «نمایش»شان می دهند که مایه ی برتری شان بشود... برای همین بعید است وقت و پولی برای این کارها صرف کنند!

۲۶ شهریور، ۱۳۸۷

دوست جدید

دوستی ها و آشنایی های جدید به نظرم از دو جهت هیجان انگیزند:
یکی از آن رو که کشف زیر و بم های یک آدم تازه که در نوع خودش منحصر به فرد است و با همه ی آدم هایی که تا به حال دیده ای متفاوت است، مشغولیت جذاب، آموزنده و سرگرم کننده ای است.
دوم این که دیدن خودت از دریچه ی چشم یک آدم جدید، می تواند جالب باشد. آشنایی با یک آدم جدید، «خودِ آینه سان» جدیدی برای ات ایجاد میکند که دست کم در پاره ای از زمان ها و مکان ها تو را از قید خود آینه سان پیشین ات که آشنایان پیشین برای ات ساخته اند رها می کند. و به نظرم این قضیه گاهی ارزش زیادی پیدا می کند. چون تو را با تصویر آپدیت شده ای از خودت روبر میکند. گاهی یکنواختی آدم هایی که با آن ها تعامل داریم مانع از این می شود که تغییراتی که واقعا کرده ایم ببینیم، یا حتی وقتی خودمان می دانیم چیزهایی را در وجودمان تغییر داده ایم، این خود آینه سان پایداری که شکل گرفته است در برابر ثبت این تغییر به عنوان یک واقعیت در وجودمان مقاومت می کند. اما آشنایی با یک آدم تازه که تصویر تازه ی ما را می بیند و در خودآینه سان ما منعکس می کند، راه را برای پذیرش تصویری آپدیت شده (امروزین) و واقعی از خودمان هموار می کند. و این می تواند برکات زیادی داشته باشد...

پ.ن1. امیدوارم «خود آینه سان» کولی را درست فهمیده باشم و در معنای فوق به درستی به کار برده باشم!
پ.ن2. فکر می کنم به کار بردن مفهوم های ساخته شده توسط جامعه شناسان برای تحلیل مسایل روزمره، تمرین مفید (و جذاب)ی برای یک دانشجوی جامعه شناسی باشد. این البته از آن چیزهایی است که این جور که من توی این دو سال دیده ام هیچ استادی از دانشجو نمی خواهد؛ نه به عنوان تمرین و تکلیف و برای تعمیق یادگیری، نه به عنوان یک ابزار ارزشیابی میزان فراگیری.
پ.ن3. درباره «خود آینه سان».

۱۶ شهریور، ۱۳۸۷

My Favourite


چه قدر با «ری ری راه راه» احساس همذات پنداری دارم! با ببر کوچولویی که غرش اش را گم کرده بود...

پ.ن: کتاب هایی که برای دخمل می خرم، قبل و بیش تر از او خودم دوست شان دارم! سری کتاب های «قصه های شیرین جنگل» واقعا دوست داشتنی اند؛ هم قصه ها، هم نقاشی ها و هم کیفیت چاپ شان و البته قیمت شان به نسبت این کیفیت. دخمل «گالی گلی» را دوست دارد چون یک اسب آبی صورتی است و «غری غرشی» را چون به اش گفته ام خیلی بامزه صدای غرش شیر را در می آ ورد...