دوستی ها و آشنایی های جدید به نظرم از دو جهت هیجان انگیزند:
یکی از آن رو که کشف زیر و بم های یک آدم تازه که در نوع خودش منحصر به فرد است و با همه ی آدم هایی که تا به حال دیده ای متفاوت است، مشغولیت جذاب، آموزنده و سرگرم کننده ای است.
دوم این که دیدن خودت از دریچه ی چشم یک آدم جدید، می تواند جالب باشد. آشنایی با یک آدم جدید، «خودِ آینه سان» جدیدی برای ات ایجاد میکند که دست کم در پاره ای از زمان ها و مکان ها تو را از قید خود آینه سان پیشین ات که آشنایان پیشین برای ات ساخته اند رها می کند. و به نظرم این قضیه گاهی ارزش زیادی پیدا می کند. چون تو را با تصویر آپدیت شده ای از خودت روبر میکند. گاهی یکنواختی آدم هایی که با آن ها تعامل داریم مانع از این می شود که تغییراتی که واقعا کرده ایم ببینیم، یا حتی وقتی خودمان می دانیم چیزهایی را در وجودمان تغییر داده ایم، این خود آینه سان پایداری که شکل گرفته است در برابر ثبت این تغییر به عنوان یک واقعیت در وجودمان مقاومت می کند. اما آشنایی با یک آدم تازه که تصویر تازه ی ما را می بیند و در خودآینه سان ما منعکس می کند، راه را برای پذیرش تصویری آپدیت شده (امروزین) و واقعی از خودمان هموار می کند. و این می تواند برکات زیادی داشته باشد...
پ.ن1. امیدوارم «خود آینه سان» کولی را درست فهمیده باشم و در معنای فوق به درستی به کار برده باشم!
پ.ن2. فکر می کنم به کار بردن مفهوم های ساخته شده توسط جامعه شناسان برای تحلیل مسایل روزمره، تمرین مفید (و جذاب)ی برای یک دانشجوی جامعه شناسی باشد. این البته از آن چیزهایی است که این جور که من توی این دو سال دیده ام هیچ استادی از دانشجو نمی خواهد؛ نه به عنوان تمرین و تکلیف و برای تعمیق یادگیری، نه به عنوان یک ابزار ارزشیابی میزان فراگیری.
پ.ن3. درباره «خود آینه سان».
یکی از آن رو که کشف زیر و بم های یک آدم تازه که در نوع خودش منحصر به فرد است و با همه ی آدم هایی که تا به حال دیده ای متفاوت است، مشغولیت جذاب، آموزنده و سرگرم کننده ای است.
دوم این که دیدن خودت از دریچه ی چشم یک آدم جدید، می تواند جالب باشد. آشنایی با یک آدم جدید، «خودِ آینه سان» جدیدی برای ات ایجاد میکند که دست کم در پاره ای از زمان ها و مکان ها تو را از قید خود آینه سان پیشین ات که آشنایان پیشین برای ات ساخته اند رها می کند. و به نظرم این قضیه گاهی ارزش زیادی پیدا می کند. چون تو را با تصویر آپدیت شده ای از خودت روبر میکند. گاهی یکنواختی آدم هایی که با آن ها تعامل داریم مانع از این می شود که تغییراتی که واقعا کرده ایم ببینیم، یا حتی وقتی خودمان می دانیم چیزهایی را در وجودمان تغییر داده ایم، این خود آینه سان پایداری که شکل گرفته است در برابر ثبت این تغییر به عنوان یک واقعیت در وجودمان مقاومت می کند. اما آشنایی با یک آدم تازه که تصویر تازه ی ما را می بیند و در خودآینه سان ما منعکس می کند، راه را برای پذیرش تصویری آپدیت شده (امروزین) و واقعی از خودمان هموار می کند. و این می تواند برکات زیادی داشته باشد...
پ.ن1. امیدوارم «خود آینه سان» کولی را درست فهمیده باشم و در معنای فوق به درستی به کار برده باشم!
پ.ن2. فکر می کنم به کار بردن مفهوم های ساخته شده توسط جامعه شناسان برای تحلیل مسایل روزمره، تمرین مفید (و جذاب)ی برای یک دانشجوی جامعه شناسی باشد. این البته از آن چیزهایی است که این جور که من توی این دو سال دیده ام هیچ استادی از دانشجو نمی خواهد؛ نه به عنوان تمرین و تکلیف و برای تعمیق یادگیری، نه به عنوان یک ابزار ارزشیابی میزان فراگیری.
پ.ن3. درباره «خود آینه سان».