اين طور كه دارم مي فهمم جالبي اين شيوه هاي جديد ياددهي اين است كه بسيار انساني هستند. انساني را در مقابل ماشيني و مكانيكي به كار مي برم. اين انساني بودن و با انسان به مثابه ي انسان برخورد كردن - نه ماشين- برجستگي و ويژگي اين شيوه ها است. ابتناي اين روش ها به عقل سليم انساني و روش ها و تجارب روزمره براي فهم جهان هم اتفاقا بخشي از اين انساني بودن را تشكيل مي دهد. اين ها فكر مي كنم اتفاقاتي است كه در كلاس هاي درس رايج ما نمي افتد.
يك وقتي به نظرم همين جا پستي نوشتم در مورد انسان زدايي از پزشكي. حرف ام اين بود كه پزشكي در ايران (حالا در همين كانتكست كلان شهري كه من مي بينم و پر است از پزشك هاي حاذق سرشناس با مطب هاي شلوغ) انسان زدايي شده بها ين معني كه با انسان به مثابه ماشين برخورد مي شود: ماشيني كه احتمالا خراب شده است! و پزشكان «ويژگي» انسان را نمي بينند. به نظرم آموزش هم عمدتا چنين حالتي پيدا كرده است. معلم و استاد در نقش يك تكنسين، يك كارمند يا چيزي شبيه اين ها ظاهر مي شوند. اين در حالي است كه ماهيت رابطه ي آموزش دهنده و گيرنده از جنس ديگري است.
....
يك وقتي به نظرم همين جا پستي نوشتم در مورد انسان زدايي از پزشكي. حرف ام اين بود كه پزشكي در ايران (حالا در همين كانتكست كلان شهري كه من مي بينم و پر است از پزشك هاي حاذق سرشناس با مطب هاي شلوغ) انسان زدايي شده بها ين معني كه با انسان به مثابه ماشين برخورد مي شود: ماشيني كه احتمالا خراب شده است! و پزشكان «ويژگي» انسان را نمي بينند. به نظرم آموزش هم عمدتا چنين حالتي پيدا كرده است. معلم و استاد در نقش يك تكنسين، يك كارمند يا چيزي شبيه اين ها ظاهر مي شوند. اين در حالي است كه ماهيت رابطه ي آموزش دهنده و گيرنده از جنس ديگري است.
....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر