۰۷ خرداد، ۱۳۸۷

اخلاق در پزشکی

1- یکی از اساتید همیشه می گوید: وقتی می بینید در مورد چیزی زیاد حرف زده می شود بفهمید در آن مورد مشکلی هست. یک چندی است مرتب در مورد اخلاق پزشکی، افزودن رشته و واحد درسی اخلاق در پزشکی, کنگره اخلاق در پزشکی و ... می شنوم... حتما مسأله ای هست!
2- ظاهرا یکی از آموزه های بسیار مهم در آموزش پرستاری در کشور ما این است: "با بیمار خوشرو نباش چون پررو می شود". چنان که ترشرویی و کج خلقی به بخش لاینفک هنجارهای رفتاری نقش پرستار بدل شده است؛ مهم نیست در بیمارستان دولتی باشد یا بیمارستان خصوصی نام دار و پررنگ و لعاب...

نام خانوادگی

تنها زمان و تنها مکانی که هر آدمی به نام مادرش خوانده می شود در بدو تولد در زایشگاه است.

۳۰ اردیبهشت، ۱۳۸۷

دوربین عکاسی یا دوربینِ عکاس

برای هرعکاسی (منظورم عکس‌گیرنده ای است که به چیزی بیش از گرفتن عکس یادگاری علاقه داشته باشد) پیش می‌آید که کسی عکس‌اش را ببیند و بگوید : «دوربینت چیه؟». اخیراً از این ناامیدکننده‌تر وقتی است که کسی از عکسی تمجید می‌کند و دیگری در حاشیه توضیح می‌دهد که: «آخه دوربینش دیجیتاله»!
ناامیدکننده است....

این به نظرم ناشی از آن است که در عمق ذهن مان، چنان مسحور قابلیت‌های شگفت‌انگیز و خیره‌کننده‌ی تکنولوژی شده‌ایم که تردید نمی‌کنیم تکنولوژی برتر از توانایی و فرایندهای شگرف ذهنی و عاطفی بشر است.

عکس خوب، تاثیرگذار و معنادار را دوربین نمی‌گیرد عزیزم! مگر نه این که هر یک از ما : «ما هیچ، ما نگاه»ایم؟

۲۸ اردیبهشت، ۱۳۸۷

بی‌‌خیال سلامتی

به سلامتی‌مان اهمیت نمی‌دهیم. اگر همه‌ی کارهای‌مان را انجام دادیم و وقتی و حالی باقی ماند، تغذیه‌ی سالم یا ورزش یا چکاپ پزشکی ... آخر تا به‌حال به هیچ‌آدمی که سلامتی‌اش را در حد قابل ملاحظه‌ای حفظ کرده باشد، مدال، پول، قدرت، شهرت نبخشیده‌اند، از کسی بابت این که تن‌اش را سالم نگه‌داشته است تقدیر نشده و نامش بلند نشده است! «حفظ سلامتی» هرگز یک موفقیت (معمولی یا بزرگ) تلقی نمی‌شود...

پس چرا باید به فکر سلامتی‌مان باشیم؟!

تحقق خود

وقتی کاری می‌کنیم که برداشت عمومی بر آن است که لطفی در حق کسی کرده‌ایم، یا محبتی ابراز کرده‌‌ایم، خصوصاً وقتی در چنین اقداماتی به طرز غیرقابل توجیهی افراطی به نظر می‌رسیم؛ به نظرم بیش از آن که در پی خدمت یا ابراز محبت به دیگری بوده باشیم در پی ابراز وجودیم یا در خوشبینانه‌ترین شکل آن: درصدد تحقق خودمان‌ایم؛ در پی تحقق قابلیت‌های بالقوه‌مان که این لطف یا خدمت یا محبت فرصتی است برای محقق کردن و اثبات خودمان به دیگران و چه‌بسا به خودمان.

۲۶ اردیبهشت، ۱۳۸۷

خستگی

از این استادهای عزیزی که یا چرت می زنند و حال ندارند و فراموشکارند، یا همه‌اش دنبال پول‌اند و وقت سرخاراندن ندارند و همیشه توی اتاق‌شان که می‌روی احساس زیادی‌بودن و مصدع اوقات گهربارشان شدن به‌ات دست می‌دهد .... خسته‌ام.

۱۳ اردیبهشت، ۱۳۸۷

توییتر و دیگر هیچ!

  1. نوشتن توی یک وبلاگ فی-ل-ترشده تقریبا کار بی حاصلی است اگر وبلاگ "رسانه" باشد.
  2. بالاخره رفتم ببینم این Twitter که می گویند چی هست. جالب بود. و دست کم فعلا برایم جذاب: نوشتن در قالبهای 140 کرکتری! برای روده‌درازهایی مثل من ریاضت خوبی است. اما از سرعت سایت خوشم نیامد. به جای توییتر همین جا می نویسم اما قول نمیدهم دقیقا 140 کرکتر باشد.
  3. توییت اول: جلسه اولیا و مربیان مهد دخمل: 95٪ وقت صرف مراسم و جوایزجشن آخرسال،عکس و فیلم و بازدیدها شد؛ نه هیچ صحبتی درباب کم و کیف آموزش کودکان‌مان.
  4. توییت دوم: مطالعه‌ی کتاب "زن واسپرده" لورا دویل از سنخ روانشناسی عامه به توصیه‌ی یک دوست. "همسر واداده" ترجمه ی مناسب‌تری است برای نام کتاب ! دیدی تقریبا پست مدرن به روابط زناشویی. گاهی شبیه توصیه‌های همسرداری در اسلام! احتمالا ترجمه ای است دویست صفحه ای از آیه‌ی"الرجال قوامون علی النسا"
  5. لینک: "The Surrendered Wife"