۰۴ فروردین، ۱۳۸۹

دریافت های سی سالگی (2)

داداش کوچیکه! شور و هیجان ات را از یادگرفتن و فهمیدن و استقلال خوب می فهمم، این اقتضای دهه ی بیست است... من خیلی از تو بزرگ تر نیستم، اما ارزش تجربه های آدم های بزرگ تر از خودت (از لحاظ سن) را فقط بعد از سی سالگی درک خواهی کرد، آن وقت دیگر همه چیز در نظرت به سطح «تجربه های شخصی» (و جزئی و کم ارزش) آدم ها تقلیل پیدا نمی کند، ما خیلی بیشتر از آن چه فکرش را می کنیم به هم شبیه هستیم و تجربه های مشابه داریم و خواهیم داشت. البته متاسفانه من الان هیچ جوری نمی توانم این را به تو اثبات کنم! فقط می دانم که الان -از سی سالگی به بعد- به تجربه های دیگران در هر زمینه ای، با چشم های خیلی بازتر و با اعتماد و احترام خیلی بیش تر نگاه می کنم.

دریافت های سی سالگی (1)

هیچ نظری موجود نیست: