۱۵ مهر، ۱۳۸۹

مراقب باشم

دخترک را بابت بی حواسی و شلخته گی اش که به زعم من باعث بی آبرویی ام پیش معلم اش شده بود سرزنش کردم. بچه ی بی دفاع همین جور با مظلومیت گوش می کرد و قیافه ی ندامت بار و رقت انگیزی داشت. بعد همه ی این ها کنجکاو شدم که بدانم چه طور چنان خبط واضحی مرتکب شده، کاشف به عمل آمد که اصلا معنی کلمه ای را درست متوجه نشده بوده و بر مبنای همان برداشت غیردقیق خودش عمل کرده است. خجالت زده شدم! معنی دقیق کلمه را برای اش توضیح دادم و گفتم از این به بعد بر این مبنا عمل کند.

اخیرا دو-سه بار دیگر چنین تجربه ای با او داشته ام. از دیروز تصمیم گرفتم قبل از داد و بیداد کردن در مورد اشتباهات اش اول خوب منشاء مساله را بررسی کنم، شاید ناشی از بدفهمی چیزی یا تصورات نادرست یا نامرتبط اش در مورد چیزی یا بی تجربه گی اش باشد و نه ناشی از بی دقتی، بی نظمی و بی مسؤولیتی اش. از این به بعد قول می دهم بیش تر مراقب باشم!

بچه ها به آن زودی ها که ما فکر می کنیم (یا انتظار داریم) بزرگ نمی شوند...

هیچ نظری موجود نیست: