طی چند سال اخیر گاه و بیگاه به پیری فکر کردهام، تا حالا پیری بیشتراز آن رو دردناک به نظرم می رسید که در آن آدمی سلامتی و قوای جسمانی، شادابی ظاهری و چالاکیاش را از دست میدهد. حالا که دوباره نگاه میکنم چیزی که در پیری به نظرم دردناکتر و غمانگیزتر میرسد تحلیل رفتن قوای ذهنی و اندیشهگی آدم است و از دست رفتن میل و ارادهاش برای دگرگونی، و تبدیل شدناش به چهرهای کاریکاتوری!
نمیدانم شاید اگر پیری هم -چون مرگ- نبود به قول سپهری «دست ما در پی چیزی میگشت»! اگر دست بدهد(!) به نظرم حداکثر پنجاه سال کافی باشد! آن هم به شرط سلامت! مگر توی این دنیا چه خبر است که بیشتر ماندناش بیارزد؟!
پ.ن: البته هیچ تضمینی نمیتوانم بدهم که در پنجاه سالهگی هم همین نظر را داشته باشم!
۴ نظر:
به نظرم تا وقتی احتیاج به کسی پیدا نکردی بتونی زندگی کنی.راستی دیدی بعضی از 80 ساله ها اندیشه شون و حافظه شون از ما بهتره؟من قبلا فکر می کردم کسی که سی ساله شه دیگه داره پیر میشه،اما الان که خودم سی ساله شدم ،تازه می بینم اول جوونی مه!شاید تو هم که به پنجاه برسی همینطور جوون وروون بمونی.امیدوارم
الهام جان! ممنون از نگاه مثبت ،خوشبینانهو امیدآفرینات، و همینطور آرزوی نیکاندیشانهات که خواندناش هم سخت شیرین بود! من هم آرزو میکنم این حس شیرین جوانی و طراوت در تو تداوم داشته باشد.
سلام. قطعا در 50 سالگی نظر آدم عوض میشود......ولی دیدگاه جالبی بود ولی موارد استثنا هم وجود دارد. مثلا افراد 50-60 ساله بسیاری را میشناسم که تازه به فکر مهاجرت افتاده اند و در این سن یک تغییر بزرگ را در زندگی شان پذیرا شده اند.
تو اين دنيا ذاتا هيچ خبري نيست ولي متاسفانه يا خوشبختانه همه چيز از همين جا ميگذره.به قولي راه ابديت ازاينجا ميگذره و اين بزرگترين انگيزه براي موندن و كسب كردن بيشتر در اين دنياست.
ارسال یک نظر