۲۹ دی، ۱۳۸۷

دوچرخه و سه چرخه

سه چرخه

از این هفته، «دوچرخه»- ضمیمه ی پنجشنبه های روزنامه همشهری- خود صاحب یک ضمیمه ی شده است: «سه چرخه»!

دوچرخه، ضمیمه ای است هفتگی برای نوجوانان و سه چرخه گویا قرار است ضمیمه ای ماهانه برای کودکان باشد. این نشریه 32 صفحه ای (در قطع یک-چهارم صفحه روزنامه) ظاهرا برای سنین دبستان منتشر می شود و علاوه بر شعر، قصه، طنز، مطالب علمی، مسابقه، آموزش کاردستی، و سرگرمی (مثل سایر نشریات کودکان)، معرفی کتاب، مصاحبه، گزارش، خبر، آثار کودکان، و نقد و بررسی نقاشی های کودکان نیز در آن دیده می شود. خصوصا این آخری از ابتکاراتی است که تا به حال در نشریات کودکان ندیده بودم. به نظرم می توان امیدوار بود تیم سه چرخه، راه سلف خود «دوچرخه» را در پیش بگیرد و به ضمیمه ای پربار و به مرور جاافتاده تبدیل شود.

نقطه ضعف فرمی بزرگ سه چرخه این است که روی کم کیفیت ترین کاغذ (همان کاغذ کاهی نازک و بی دوام روزنامه معمولی) چاپ می شود. ظاهرا کیفیت رنگ و چاپ و کاغذ حتی برای کودکان در سنیینی که جذابیت های بصری، نقش مهمی در جذب آن ها به مطالعه دارد، همچنان جزو تشریفات و خواسته های لوکس مخاطبان کم سال تلقی می شود!

پ.ن. دوست داشتنی مطالب این هفته از نظر من (که بالاخره یک زمانی کودک بوده ام!) عبارتند از: «من همیشه دوستت هستم» (از سام مک برتنی) و «غذایت را بخور» (از فریبا کلهر) بود! اولی به خاطر مضمون عشق و احساس امنیت (بین دو روباه مادر و کودک) که بسیار به واقعیت نزدیک است، و دومی به خاطر خلاقیتی که در پایان بندی داستان هست.


دوچرخه؛ ضمیمه پنجشنبه های همشهری

مجله محبوب نوجوانی من «سروش نوجوان» بود. کیهان علمی و سوره نوجوان و رشد نوجوان را هم می خواندم. اما «سروش نوجوان» با ابتکار عمل هایی که داشت چیز دیگری بود. آن موقع گردانندگان اش قیصر امین پور، فریدون عموزاده خلیلی و چند نفر دیگر بودند... بعضی نوجوان ها و جوان هایی هم که با مجله همکاری می کردند حالا نویسنده و مترجم و شاعرهای سرشناسی به ویژه در زمینه ادبیات کودک و نوجوان شده اند، از جمله همین عرفان نظرآهاری که این روزها گویا کتاب هاش خوب فروش می روند آن روزها خبرنگار افتخاری مجله بود!

حالا نمی دانم کدام یک از این نشریات هنوز منتشر می شوند، مدت ها است که روی پیشخوان کیوسک روزنامه فروشی ندیده ام شان. اما «دوچرخه» ضمیمه ی پنجشنبه های همشهری را مدتی است تقریبا هر هفته می خوانم و برای نوجوان ها توصیه می کنم، خصوصا اگر علاقه مند به خلاقیت های ادبی و هنری هستند. این نشریه فضای خوبی را به وجود آورده برای پر و بال دادن به استعدادهای ادبی بچه ها و همین طور کارهای تجسمی (مثل نقاشی و کاردستی) در حدی که در یک نشریه چاپی قابل ارایه باشد. این که بسیاری از مطالب نشریه توسط خود نوجوانان تولید می شود امتیاز بزرگی است که خودباوری را به آن ها القا می کند. همچنین نامه ها و مطالب بچه ها توسط گردانندگان مورد نقد و بررسی هم قرار می گیرد که برای نوجوانان علاقه مند فرصت آموزشی خوبی است. بخش هایی از مجله هم به مطالب پاپیولاتر مثل فیلم ها و هنرپیشه ها اختصاص دارد و همین طور مقداری خبر و مطالب علمی. در مجموع به عنوان یک هفته نامه نوجوانانه که محتوای تینیجری مبتذل و کم مایه کم تر دارد نشریه قابل توصیه ای است؛ البته اگر در این زمینه با من هم سلیقه باشید!

پ.ن. خیلی ها نسبت به «کودکی» احساس نوستالژیک دارند، برای من اما «نوجوانی» چنین حسی را برمی انگیزد. نوجوانی دنیای مرموز، پراحساس و پرتلاطمی است، دوره ای که تازه داری سری توی سرها درمی آوری و البته هنوز کسی به عنوان «بزرگسال» تحویل ات نمی گیرد! این دوگانگی منشاء تنش ها، تجربه های درونی و بیرونی، و خاطرات گوناگونی می شود که برای من بسیار پررنگ تر و از لحاظ تاثیر پردامنه تر از کودکی به نظر می رسد. خاطرات و تجربه های نوجوانی ام نقش خیلی مهمی در راهی که امروز می روم و آدمی که امروز شده ام داشته است. نمی دانم آیا برای همه همین طور است؟ و دیگر این که سخت بی تاب ام که دخملک ام به نوجوانی برسد و این بار با نگاهی دیگر و از موضعی دیگر، نوجوانی را دوباره تجربه، واکاوی و کشف کنم.