۰۵ آبان، ۱۳۹۳

دنياي پديداري من و «او»


يك مدت نسبتاً طولاني يادداشت هاي شخصي ام را با ضمير سوم شخص مي نوشتم. (12-13 سال قبل هم يك مدت با نام مستعار جايي چيزي مي نوشتم. آن موقع يادم هست بعد از مدتي چه احساس بدي پيدا كرده بودم.) حالا هم يك احساس بيگانگي با اين يادداشت هاي شخصي با ضمير سوم شخص دارم: آدم اش را دوست اش ندارم، با او احساس صميميت ندارم! انگار واقعا يك كس ديگري است! آن جا انگار  احساسات و افكارم به يك چيزي گير مي كند وقتي مي خواهم روايت شان كنم.

موقع اين كشف و شهودها در مي يابم دنياي درون ما و رابطه اش با قراردادهاي اجتماعي تا چه حد ظريف و پيچيده است...

۰۴ آبان، ۱۳۹۳

ژانر: VIP ؟!




-آدم ها چند دسته اند:
*اونا كه برات مهم اند.
*اونا كه برات مهم نيستند.

-         اينا خودشون چند دسته اند:
*اونا كه برات مهم اند، اما نبايد باشند.
*اونا كه برات مهم نيستند، اما بايد باشند.

-         به همين دليل چند دسته پديد مي آن:
*اونا كه برات مهم اند، اما وانمود مي كني نيستند.
*اونا كه برات مهم نيستند، اما وانمود مي كني هستند.

-         يا:
*اونا كه برات مهم اند، اما دل ات خنك مي شه كه وانمود كني نيستند.
*اونا كه برات مهم نيستند، اما منافع يا مصالحي ايجاب مي كنه كه وانمود كني هستند.

و در نهايت:
*اونا كه حال نداري وقت و انرژي صرف شون كني، ولي تأييدشون رو رسماً يا از لحاظ عاطفي نياز داري.
*اونا كه وقت و انرژي صرفشون ميكني... ولي حيف وقت و انرژي، حيف تو!!!

۰۳ آبان، ۱۳۹۳

ژانر: خانم/آقا معلم همه جا و همه وقت

اين معلم هاي عزيزي كه فرق زيادي بين دانش آموزها و والدين دانش آموزها قائل نيستند و فكر مي كنند بايد همان طوري با والدين حرف بزنند كه با بچه ها سر كلاس حرف مي زنند!

۰۲ آبان، ۱۳۹۳

ژانر: ابراز محبت ساديستيك




اينا كه ابراز علاقه و محبت و توجه شون به بعضي افراد اصولا با «طلبكار اومدن از طرف مقابل» بيان مي شه! (مثل «چه عجب» گفتن طلبكارانه موقع ديدن يا شنيدن صداي كسي). طرفه اين كه خودشون فكر مي كنند روش شون خيلي براي طرف مقابل بايد خوشايند و جذاب باشه!!

۰۱ آبان، ۱۳۹۳

مي شود/نمي شود؛ چون...

دليل تراشي:
  • قانوني نيست.
  • شرعي نيست.
  • اخلاقي نيست.
  • سالم نيست. (براي سلامتي تو/من مضر است)
  • ايمن نيست. (خطرناك است)
  • امن نيست. (خطرناك است)
  • فرصت براي انجام­اش نيست.
  • عملي نيست.

۳۰ مهر، ۱۳۹۳

ژانر: شياد علمي



اينا كه كلي ادعا دارند و خودشون رو اين طرف و اون طرف با همون ادعاها به مردم قالب مي كنند، بعد وقتي سرچ شون مي كني جز تعدادي پروفايل در فيسبوك و لينكدين و پينترست چيز ديگه اي دستگيرت نمي شه، و آخر سر معلوم نمي شه اين بنده ي خدا اصلا چه كاره هست؟ كجا هست؟ چه مي كنه؟ تحصيلاتش چيه؟ و ...

(اينا يا مديريت استراتژيك خونده اند يا بازاريابي! يعني البته اين طور «ادعا» مي كنند)

ژانر: عشقِ آدم معروف ها


اينا كه شغل دوم شون عكس گرفتن با آدم معروف ها و سلبريتي ها و انتشار اون رو فيسبوك و اينستاگرام هست.


ژانر: بادمجان


اينا كه شغل دوم شون كامنت گذاشتن زير استتوس هاي نويسنده/مدرس/ روزنامه نگار معروف هاست با اين مضمون: "به به"، "عالي بود استاد"!