تصويرگري كتاب كودك و نوجوان به نظرم از آن كارهاي سخت است. با اين حال هميشه سوالي در ذهن ام بوده: بعضي كتاب هاي كودكان و نوجوانان تصاوير هنرمندانه اي دارند، فرم ها و رنگ هاي خاص يا محدود، آيا اين تصاوير واقعا همان قدر كه تصاوير كارتوني رنگ رنگ كتاب داستان هاي عامه پسند قطع خشتي كه در سوپرماركت ها و كيوسك هاي روزنامه مي فروشند، براي بچه ها جذاب هست؟ نميدانم بقيه چه خاطرهاي دارند، اما راست اش من وقتي بچه بودم اين تصاوير هنري سياه و قهوهاي و اغراق شده يا كمي آبستره چنگي به دلام نميزد (كتاب «موج» انتشارات كانون يادتان هست؟!). آيا تصويرگران و داوران رقابت ها و جشنواره هاي تصويرگري كتاب كودك تلاش نمي كنند سليقهي خودشان را به كودكان تحميل كنند يا نسبت بدهند؟
الان به ذهنام رسيد اين حكايت تصويرگري كتاب كودك، مثل طراحيهاي جديد مد لباس كودك است. در چند سال اخير خيلي از لباسهايي با رنگهاي تيره، خصوصا مشكي، خاكستري و قهوهاي تيره بازار لباس كودكان را تسخير كرده، لباسهايي كه بسيار شيك به نظر ميرسند، اما آيا واقعا براي يك كودك مناسباند؟ واقعا كودكان اگر در انتخاب آزاد باشند و اگر والدين سليقهشان را تحميل نكرده باشند، آن رنگها را خواهند پسنديد و خواهند پوشيد؟
الان به ذهنام رسيد اين حكايت تصويرگري كتاب كودك، مثل طراحيهاي جديد مد لباس كودك است. در چند سال اخير خيلي از لباسهايي با رنگهاي تيره، خصوصا مشكي، خاكستري و قهوهاي تيره بازار لباس كودكان را تسخير كرده، لباسهايي كه بسيار شيك به نظر ميرسند، اما آيا واقعا براي يك كودك مناسباند؟ واقعا كودكان اگر در انتخاب آزاد باشند و اگر والدين سليقهشان را تحميل نكرده باشند، آن رنگها را خواهند پسنديد و خواهند پوشيد؟
۱ نظر:
من هم به این تصویرگری فکر کرده ام.بعضی از کتاب های دوران کودکی خودم را هنوز هم دارم.کودکی من یعنی سالهای 57 به بعد آن روزها کتابها سیاه و سفید بود و عکسها هم. بعدها آبی یک دست شد. ومن با همه جزییات آنها ارتباط برقرار میکردم.اما همان کتاب ها برای بچه هایم که چشم ودلشان سیر از کتاب های پر نقش ونگار است هیچ جذابیتی نداشت.البته من هم از آن کتاب موج خوشم نمی امد نه از متن ونه از تصویر اما کتاب مهمان های ناخوانده را همیشه دوست داشتم وشاید پس از مادر شدنم این کتاب تنها نقطه تفاهم من و پسرانم بود.
ارسال یک نظر