آیا صداقت محض داشتن ممکن است؟ آیا ممکن است کسی وجود داشته باشد که در مورد خودش و آنچه میداند «همواره» حقیقت را بگوید و «تمامِ» حقیقت را بگوید؟ ( اگر صادق بودن را به این نحو تعریف کرده باشیم البته)
و سؤالی که اخیرا در پی اظهارات دوستی مبنی بر صداقتورزیاش در هر شرایطی ( فارغ از هرگونه استثنا) برایام پیشآمده این که: اگر صداقت محض داشتن امکانپذیر باشد آیا «مطلوب» هم هست؟ آیا این به دور از عقل و تدبیرِ شخصیتِ از لحاظ اجتماعی رشدیافته نیست که «همواره» حقیقت را به «تمامی» بگوید؟!
صادق باشیم: آنقدرها هم که ادعا میکنیم ( یا دست کم خودمان فکر میکنیم) صادق نیستیم! و اگر باشیم بالغ نیستیم! چه، کی، کجا و چگونه گفتنِ حقیقت به نظرم هنوز هم شرط بلوغ و خردمندی باشد؛ اگر استانداردهای دنیا عوض نشده باشد و من بیخبر نمانده باشم!
و دیگر این که به نظرم صداقت داشتن با خویشتن چهبسا مهمتر از صادق بودن با دیگری و بلکه بنیاد آن است؛ کاری که آنچنانکه بهنظر میرسد هم آسان نیست!
پ.ن: و حالا دارم فکر میکنم تمام حرفهای بالا در مورد «صداقت» زیادی جسورانه و هنجارشکنانه است یا یکجورهایی مدافع دیدی محافظهکارانه؟
۳ نظر:
فکر می کنم صداقت داشتن با خود خیلی مهم تر است و نیاز به عرقریزان روحی شدیدی دارد.
بله. من هم به این نتیجه رسیدم بعضی وقت ها افراد از این که با آنها صادق باشی گریزانند
باهاتون در مورد صداقت داشتن با خودمون موافقم کار مهم و سختیه. من براش خیلی تلاش می کنم ولی نمی دونم بهش رسیدم یا نه. برا فهمیدنش شناخت لازمه که اونم خیلی سخته. البته محال نیست. حتما کسانی بهش رسیدن
ارسال یک نظر