۰۲ اسفند، ۱۳۸۵

دخترانه، پسرانه

مدتی است که یکی از حرف‌هایی که هر روز ازش می‌شنوم این است که فلان چیز دخترانه است و فلان چیز پسرانه، فلان کار را دخترها نمی‌کنند و فلان کار را پسرها نباید بکنند. و تقریباً اکثر چیزهایی هم که به این یا آن اختصاص می‌دهد ربط چندانی به جنسیت ندارد!
یک روز هم آمد گفت:«یک کیف برای من بخر که روش عکس باربی داشته باشه». پیش از آن او اصلا باربی را به عنوان یک شخصیت خاص نمی‌شناخت، عکس باربی را که اتفاقا روی کیف‌ خودش بود به‌اش نشان دادم که قانع شد. این در حالی بود که آن کیف را من انتخاب نکرده بودم و خودش ظاهراً فقط به خاطر صورتی بودن‌اش انتخاب کرده بودش! همان حوالی یک روز پا توی یک کفش کرده بود که دیگر چکمه‌های نوی‌اش را که با کلی ذوق و شوق انتخاب کرده بود؛ حاضر نیست بپوشد، بعد از کلی کند و کاو، معلوم شد که یکی ازدخترهای مهد به‌اش گفته:«کفش‌ات پسرونه است چون عکس مرد عنکبوتی داره»!
خلاصه ماجرایی شده این جنسیتی دیدن همه چیز که به نظرم بیش از همه حاصل آموزه‌های غیرمستقیم مهدکودک و همسالان است. فکر نمی‌کردم به این زودی با این هجوم حجم عظیم کلیشه‌های جنسیتی به ذهن‌ کوچک‌اش روبرو بشوم.

بچه داشتن یک بخش جالب‌اش این است که توی روند رشد بچه، کلی کشفیات می‌کنی در مورد سرشت آدم، خودت و جامعه... و خیلی از فرایندهای زندگی را عمیق‌تر و از فاصله‌ای نزدیک‌تر یا از زاویه‌ای دیگر می‌بینی...

۲ نظر:

ناشناس گفت...

جالب بود. به این جنبه اش هیچوقت فکر نکرده بودم. آیا هیچگاه منش یا رفتار یا طرز فکر کودکتان شما را به یاد اندیشه ها یا رفتار دوران کودکی خودتان انداخته است؟ ایا یادآوری دوران کودکی خودتان به درک بهتر او کمک کرده؟

ناشناس گفت...

من هم همين مسير را طي رشد كيان مهر تجربه كرده و مي كنم