جامعهشناسی چه ادعایی میتواند داشته باشد؟ گاهی با نومیدی احساس میکنم «هیچ»!
چند روز پیش به ذهنام رسید که جامعهشناسی یک جورهایی با «پزشکی» قابل قیاس است، و اگر این قیاس را کمی جدی بگیریم نتیجه این میشود که جامعهشناسی بهتر است –دست کم- «فعلاً» برود کشکاش را بسابد تا بعد ببینیم چه میشود!
پزشکی که جای پایاش را در علوم تجربی طبیعی محکم کرده امروز با همهی پیشرفتهایاش تقریباً هیچ کار درست و حسابی ازش برنمیآید! این حرف آیا جسورانه و قدرناشناسانه به نظر میآید؟ نه! متاسفانه کاملاً حقیقت دارد! پزشکی در درمان بیماریها بسیار ناتوانتر از آن چیزی است که فکر میکنیم. پزشکی بیشتر بیماریها را کنترل و مدیریت میکند تا درمان، گو این که گاهی در این کار هم موفقیت قابل عرضی بهدست نمی آورد! گاهی هنر کند کمی به کمیت عمر پررنج و استرس بیمار اضافه کند بدون ارتقای کیفیت عمر به طرز قابل توجهی. نگاه کنیم به لیست بلندبالای بیماریهایی که انسان را رنج می دهد: سرطان، ایدز، هپاتیت، دیابت، لوپوس، آلزایمر، پارکینسون، ام اس، آرتروز، بیماریهای قلبی و عروقی، بیماریهای مغز و اعصاب، بیماریهای ساده و پیچیدهی ویروسی و ... چه میدانم دهها بیماری غیرقابل درمان دیگر. درمان پیشکش، حتی در شناخت کامل مکانیزمها و علل این بیماریها هم درمانده. آن وقت جامعهشناسی که تکیهگاه نسبتاً محکمی چون علوم طبیعی را هم در اختیار ندارد چه حرفی برای گفتن میتواند داشته باشد؟ تبیین؟! توصیف؟ با همین نظریههای الکن و پر ایرادش؟! با همین روشهای پر از نقص و ناکارمدش؟!
خوشبینانهترین تفسیر این است که علم جامعهشناسی، هنوز بسیار بسیار جوان است...
۳ نظر:
از بلاگ استاد ياحقي، رد شما را گرفتم، ... يادداشتهاي استخواندار و جانانهاي مينويسيد دربارهي برد جامعهشناسي معاصر. و جالبتر اينكه، خودتونو درگير جامعهشناسي ايران نميكنيد كه مثل همهي چيزاي ديگش، ملنگه. ولي آيا ميشه واقعا اينطور نتيجه گرفت كه چون جامعهشناسي مثل پزشكي بر مباني علوم دقيقه استوار نيست، و چون پزشكيش چنين سرنوشتي داره، والي به حال جامعهشناسي؟! ... پس تمايز ظريفي كه براي مثال گيدنز، ذيل عنوان مفهوم بازتابي reflexivity مطرح ميكنه، چي ميشه؟ آيا واقعا علمي بودن جامعهشناسي به معني تبعيت از اصول موضوعهي علم ابطالپذير هست؟ ... و چون نيست، بيمبناست، يا بيثمر، يا پر ايراد است؟ ...
http://diydaary.blogfa.com/
از بلاگ استاد ياحقي، رد شما را گرفتم، ... يادداشتهاي استخواندار و جانانهاي مينويسيد دربارهي برد جامعهشناسي معاصر. و جالبتر اينكه، خودتونو درگير جامعهشناسي ايران نميكنيد كه مثل همهي چيزاي ديگش، ملنگه. ولي آيا ميشه واقعا اينطور نتيجه گرفت كه چون جامعهشناسي مثل پزشكي بر مباني علوم دقيقه استوار نيست، و چون پزشكيش چنين سرنوشتي داره، والي به حال جامعهشناسي؟! ... پس تمايز ظريفي كه براي مثال گيدنز، ذيل مفهوم بازتابي reflexivity مطرح ميكنه، چي ميشه؟ آيا واقعا علمي بودن جامعهشناسي به معني تبعيت از اصول موضوعهي علم ابطالپذير هست؟ ... و چون نيست، بيمبناست، يا بيثمر، يا پر ايراد است؟ ...
http://diydaary.blogfa.com/
علم؛ درک محدود ما از طبیعت اطرافمونه. از این بابت فرقی هم بین فیزیک و شیمی و مهندسی و جامعه شناسی و پزشکی نیست. توی هیچکدوم از این علوم نمیتونیم ادعا کنیم که به شناخت کامل رسیدیم. اما بنظر من جامعه شناسی درک ما از یه موجود کاملا طبیعی و خیلی پیچیدست به نام جامعه که مدام در حال رشد و دگرگون شدنه. برای همینه که دانش حتی ده سال قبل جامعه شناسی پاسخگوی مشکلات امروز نیست.
ارسال یک نظر