۱۵ خرداد، ۱۳۸۶

وبلاگستان فارسی؛ بدون مردان

ظهور وبلاگ‌های فارسی، این فرصت را برای بسیاری از اقشار اجتماعی و طیف‌های فکری فراهم آورد تا ایده‌ها، تجارب واحساسات خود را که تا پیش از آن محلی عمومی برای طرح آن‌ها وجود نداشت، در ملاء عام عرضه کنند.
در این میان حضور پررنگ و جنجالی‌ زنان در وبلاگستان فارسی توجه بسیاری را به خود جلب کرد. در اوائل ظهور وبلاگ‌های فارسی، در حلقه‌هایی که بیش از دیگران ادعاهای روشنفکرانه داشتند و البته با تشویق و ترغیب‌های فراوان، برخی زنان وبلاگ‌نویس سفره‌ي دل گشودند و رازهای مگوی‌شان را در وبلاگ‌ها در معرض دید عموم خوانند‌گان آشنا وناشناس قرار دادند. آن‌چه به سنت‌شکنی و تابوشکنی -به ویژه در بیان مسائل مربوط به جنسیت- تعبیر می‌شد طرفداران فراوانی در میان زنان – و البته مردان!- یافت. مردان اما بیش‌تر در نقش مشوقان و تماشاگران مشتاق این حرکت ظاهر شدند.

نکته‌ی جالب این که علیرغم آن که زنان از احساسات و تجارب شخصی‌شان بسیار سخن گفتند اما مردان به لذت تماشاگری بسنده کردند! ‌آيا این به ‌آن سبب بود که پیش از این همه ی حرف‌ها و رازهای مگوی‌ مردان علناً در نوشته های‌شان منتشر و منعکس شده بود و حرفی برای گفتن نداشتند؟ یا برخی از احساسات و افکار مردانِ‌ دنیای وبلاگ‌های فارسی چنان خلاف ارزش‌های مد روز وبلاگ‌ها بود که ترجیح دادند آن‌ها را کتمان کنند؟! یا به صورت ناخودآگاه، به سبب ناتوانی در لمس ودرک عمیق‌ترین لایه‌های روح واحساس خود چیزی برای گفتن در این موردها نداشتند؟ یا در صورت توانایی در لمس و واکاوی احساسات و تجارب منحصرا مردانه‌ی خود قادر (یا مایل) به بیان آن‌ها نبودند؟ آيا در دنیای مردانه هیچ تابویی برای شکستن وجود نداشت (ندارد)؟ یا این تابوها و خطوط قرمز چنان پررنگ و سترگ بودند که کسی را یارای شکستن آن‌ها نبود؟ چه چیز مانع از آن می‌شد که مردان علیرغم آزادی و فراخی فضای وبلا‌گ‌ها، از تجربه‌ها و حس‌‌‌های منحصر به فرد دنیای مردانه سخنی نگویند؟

پ.ن: خاستگاه این نوشته، بحثی بود که درباره‌‌ی خشونت در خانواده علیه زنان در بین چندنفر از همکلاسی‌ها پیش آمد. یکی از آقایان همکلاسی معتقد بود که اولا درباره‌ی خشونت علیه زنان اغراق می‌شود (استدلال‌اش هم این بود که اگر این همه خشونتی که در آمارها گزارش می‌شود در جامعه علیه زنان وجود دارد چرا او آن‌ها را در اطراف خود نمی‌بیند؟!) و ثانیا چه بسیار خشونت‌هایی که از جانب مردان نسبت به همسران‌شان اعمال می‌شود که صرفاً جنبه‌ی واکنشی دارد. او در توضیح این بخش از گفته‌های خود اضافه کرد که مردان (از جمله خودش) نسبت به مهارت‌های کلامی زنان احساس ضعف می‌‌کنند واین می‌تواند منشاء برخی خشونت‌های فیزیکی مردان علیه زنان باشد.
این نکته‌ای بود که شخصاً‌‌ تا به‌حال ندیده بودم کسی به این صورت مطرح کرده باشدش و به نظرم بسیار قابل تأمل و اعتنا آمد.

هیچ نظری موجود نیست: