۱۰ آبان، ۱۳۸۹

مهندسیِ علوم انسانی

بابا ما مشغولان به علوم انسانی که داشتیم یک گوشه نجیبانه ماست مان را تناول می کردیم، این همه تیر و ترکش از کجا خورد به جان نجیف مان! همه ی امور مملکت، و صلاح و فساد و سرنوشت همه چیز هم که از فرهنگ و هنر و اقتصاد تا حد ممکن و سال ها است که در کف با کفایت مهندسان بوده! سوال من این است که اصلا «وزن» و «تاثیر» عالمان یا دانشجویان و فارغ التحصیلان طفلک علوم انسانی در کشور چی بوده تا حالا که این اندازه از حساسیت را برانگیخته؟

بدفهمی آن جا است که علوم انسانی که در دانشگاه آموزش داده می شود (اگر اصلاً بشود اسم اش را «آموزش» گذاشت!) هیچ وقت منشاء اثری نبوده که حالا با اصلاح سرفصل ها و متون درسی چیزی تغییر کند. سرشناس ترین بازیگران سیاسی و تحلیل گران و حتی فعالان دانشجویی مخالف در یک-دو دهه ی اخیر و حتی قبل از آن، تحصیل کرده گان رسمی علوم انسانی در دانشگاه های ج.ا نبوده اند. بنابراین اگر فرض بر این است که علوم انسانی منشاء اثرات منفی برای کشور است، مربوط به وجود آن ها در متون و برنامه های درسی و خیل فارغ التحصیلان این علوم نیست. برای دفع شر، راه حل دیگری باید جست!

۱ نظر:

واله گفت...

خدا به امثال حجاريان و تاجيك خير بده كه باعث شد اين همه دغدغه خلق بشه و ما مايه خنده اي داشته باشيم.(هرچند تلخند) به هر حال مشكل در ناحيه علوم سياسي است و نظام سلطاني(بخوانيد قرائت سلطانيستي از وبر)

راستي بفماييد ماست مربوط به علوم انساني ها را كجا ميدهند ما هم بريم و بگيريم. چون تااين لحظه به ما فحش هم ندادند!