مسأله: چه طور مي شود دريافت كه كسي در ادعاهاش يا تمناش براي دست يافتن به چيزي يا هدفي صادق است؟ خصوصا اگر ادعا يا آرزوي بزرگ يا نسبتا بزرگي داشته باشد. به تعبير اُدَباي كلاسيك، وقتي مي خواهيم بدانيم فرد چه قدر در «طلب» چيزي است.
يا چه طور مي شود وقتي كسي از «ارزش» چيزي در نظرش حرف مي زند، بفهميم واقعا ارزش آن چيز در نزدش چه قدر است؟
روش: فكر مي كنم يك قاعده ي ساده و كليدي براي تست كردن صداقت كسي در مورد ادعاها و تمناها، و سنجش ارزش واقعي چيزها در نظر افراد، اين است كه ببينيم كه «چه قدر» حاضر است براي آن ادعا يا دست يافتن به آن هدف يا چيزي كه ارزشمند تلقي مي كند، «هزينه» كند.
يك قاعده ي كمي پيش پاافتاده تر كه تقريبا همان معنا را مي دهد اين است كه ببينيم فرد حاضر است آن هدف يا چيز ارزشمند را با چي عوض كند. مي شود به طور ضمني گزينه هايي را مطرح كرد كه در آن چيزهايي با ارزش هاي ملموس تر اما متفاوت پيشنهاد مي شوند، و بعد منتظر ماند و ديد كه فرد تا كجا مي تواند از معامله صرف نظر كند!
كاربرد: اين قاعده را من بارها در سنجش صداقت خودم با خودم، و سنجش ادعاهاي ديگران به كار برده ام، بي اين كه تا حالا اين جوري تئوريزه كرده باشم اش. آدم هايي كه مي خواهند زرنگ بازي كنند، آدم هاي پرمدعاي خالي بند، تنبل ها، و حتي ادعاهاي پوچ و غيرصادقانه ي خودمان براي خودمان را هم با اين روش مي شود شناسايي كرد.
بنياد نظري: پايه ي تئوريك دو تا قاعده (روش) فوق، «نظريه ي انتخاب عقلاني» (Rational Choice Theory يا Rational Action Theory) است. اين نظريه به زبان ساده مي گويد كه انسان ها كنشگران عقلاني، هدفمند و حسابگري هستند كه براي رسيدن به هر هدفي، پيامدهاي هر انتخابي را تصور مي كنند، ارزش آن پيامدها را محاسبه مي كنند، و بعد شقي را انتخاب مي كنند كه بيشترين نفع را براي شان حاصل كند.
يا چه طور مي شود وقتي كسي از «ارزش» چيزي در نظرش حرف مي زند، بفهميم واقعا ارزش آن چيز در نزدش چه قدر است؟
روش: فكر مي كنم يك قاعده ي ساده و كليدي براي تست كردن صداقت كسي در مورد ادعاها و تمناها، و سنجش ارزش واقعي چيزها در نظر افراد، اين است كه ببينيم كه «چه قدر» حاضر است براي آن ادعا يا دست يافتن به آن هدف يا چيزي كه ارزشمند تلقي مي كند، «هزينه» كند.
يك قاعده ي كمي پيش پاافتاده تر كه تقريبا همان معنا را مي دهد اين است كه ببينيم فرد حاضر است آن هدف يا چيز ارزشمند را با چي عوض كند. مي شود به طور ضمني گزينه هايي را مطرح كرد كه در آن چيزهايي با ارزش هاي ملموس تر اما متفاوت پيشنهاد مي شوند، و بعد منتظر ماند و ديد كه فرد تا كجا مي تواند از معامله صرف نظر كند!
كاربرد: اين قاعده را من بارها در سنجش صداقت خودم با خودم، و سنجش ادعاهاي ديگران به كار برده ام، بي اين كه تا حالا اين جوري تئوريزه كرده باشم اش. آدم هايي كه مي خواهند زرنگ بازي كنند، آدم هاي پرمدعاي خالي بند، تنبل ها، و حتي ادعاهاي پوچ و غيرصادقانه ي خودمان براي خودمان را هم با اين روش مي شود شناسايي كرد.
بنياد نظري: پايه ي تئوريك دو تا قاعده (روش) فوق، «نظريه ي انتخاب عقلاني» (Rational Choice Theory يا Rational Action Theory) است. اين نظريه به زبان ساده مي گويد كه انسان ها كنشگران عقلاني، هدفمند و حسابگري هستند كه براي رسيدن به هر هدفي، پيامدهاي هر انتخابي را تصور مي كنند، ارزش آن پيامدها را محاسبه مي كنند، و بعد شقي را انتخاب مي كنند كه بيشترين نفع را براي شان حاصل كند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر