۲۱ فروردین، ۱۳۸۶

حیرت

وقتی تازه به دنیا آ‌مده بود؛ گاهی دقایقی طولانی محو تماشای‌اش می‌شدم، نه از روی عشق؛ از حیرت. به عمرم چیزی به این اندازه شگفت‌انگیز ندیده بودم: موجود کوچکی که از هیچ هستی یافته بود و اینک تقریباً تمام پیچیدگی‌های جسمانی بزرگسالی چون مرا با خود داشت؛ و این همه را تنها طی نه ماه تکامل حاصل کرده بود! یادم هست که آن روزها ناخودآگاه مرتب یاد این آیه می‌‌افتادم: «تبارک‌ الله احسن الخالقین». هر کسی حق دارد وقتی چنین موجود خارق‌العاده‌ای بیافریند بی‌اختیار ذوق‌زده بشود و به خودش تبریک بگوید و خودش را تحسین کند! کاملاً قابل درک بود!

حیرت آن روزها، با غبار عادت، محو و کمرنگ شد. اینک اما حیران پیچیدگی‌های روح این موجود به ظاهر کوچک‌ام، حیران شامه‌ی احساسی تیز او، حیران ظرافت‌های سیستم اندیشه‌گی‌ و طرز استدلال او که گرچه به زبان نمی‌آوردشان اما در گزینش خط مشی‌ها و جهت‌گیری‌هاش نسبت به وقایع – نه به وضوح؛ به سختی و مرارت- می کاوم و می‌بینم‌شان (و چه بسا نمی‌بینم و در نمی‌یابم). این تجربه شاید جز با داشتن فرزندی از آن خود و از نزدیک شاهد رشد و نموش بودن برای آدمی حاصل نشود. طنز تلخ ماجرا این جا است که گویا فرزند، تو را بار دیگر به اندیشیدن درباره‌ی خودت وامی‌دارد، احساس می‌کنی همه‌ی عظمتی که برای خودت به عنوان یک آدم «عاقل بالغ»(؟!) قائل بوده‌ای به چالش کشیده شده! او تو را به کارزار فراخوانده است، خیال خام پخته‌ای اگر فکر کنی همه چیز تحت کنترل تو -به عنوان «آدم بزرگ»- است! یا اگر فکر کنی تو دست کم همه چیز را از «او» بهتر می‌فهمی! احساس یأس و بی‌کفایتی می‌کنی وقتی می‌بینی همه‌ی راه حل‌های خلاقانه‌ای که به فکرت می‌رسیده یا از این و آن شنیده‌ای و خوانده‌ای جواب نمی‌‌دهد!!!
و بعد ... باز انگشت به دهان می‌مانی از پیچیدگی این موجود ظاهراً کوچک که گاهی با حماقت دست کم می‌گیری‌اش!
پ.ن. این که از شامه‌ی احساسی تیز و ظرافت سیستم اندیشه‌گی دخترک‌ام گفتم نه به این معنی است که معتقدم او به طرز متفاوتی از دیگر بچه‌های هم سن و سال‌اش چنین است یا فراتر از آن‌ها است.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

دقيقا اين يعني تكامل .تو تا مادر نشي يه چيزهايي را نمي فهمي گرچه قبول ندارم كه هر كي مادر شده همه اين چيزها را به خودش فرصت دركش داده ولي قطعا تا حدي حس كرده.. به قول خودت ديدن خودت در آينه ي وجودي او با تمام تفاوتهاي او با تو!!آخ كه چه طعم شيرين وعجيب ولذت بخشي داره.اينقدر هيجان زده شدم كه خودمم نفهميم چي نوشتم ببوس اين شيطونك خوشگلو!

ناشناس گفت...

از كتابي دوست داشتني:

زايش او با تو محقق شده است اما اكنون اوست كه تو را از نو مي آفريند است.