۲۸ فروردین، ۱۳۸۶

... و اما در باب جامعه‌شناسی

نزدیک‌تر که می‌آیی آرام آرام می‌فهمی اوضاع از چه قرار است، که چرا هیچ محصول قابل توجهی در حوزه‌ی علوم اجتماعی (به‌طور خاص جامعه شناسی) از دانشگاه‌ها بیرون نمی‌آید؛ نه محصول فکری وعلمی و نه محصول انسانی قابل عرضه‌ای (و اصلاً مگر می‌شود بدون محصول انسانی باارزش و پرمایه، محصول غنی فکری و علمی تولید کرد؟!)... و چرا کم‌تر یک تحلیل دندان‌گیر از شرایط جامعه و آن‌چه در حال وقوع است از زبان کسانی که عنوان پرطمطراق «جامعه‌شناس» را به دوش می‌کشند به چشم می‌خورد... چند قدم جلوتر برمی‌خوری به اسم دهان پرکن، جذاب و هیجان‌انگیزِ «پژوهش اجتماعی»! که تازه من بعد از چندماه فهمیده‌ام احتمالاً خیلی از کسانی که از من می‌پرسیده‌اند چرا تغییر رشته‌ داده‌ام؛ اصلا در این مورد کنجکاو نبوده‌اند که چرا رشته‌ی قبلی‌ام نامرتبط است، بلکه بیش‌تر دوست داشته‌اند بدانند که بودن «پول» توی این رشته چه‌قدر در جذب من به این رشته و تغییر جهتِ (لابد به زعم ایشان غیرمتعارفِ) آدمی مثل من مؤثر بوده!!! و برای همین وقتی دلیل مرا مبنی بر پیگیری یک علاقه‌ی شخصی می‌شنیدند (حتی استادها) با ناباوری نگاه‌ام می‌کردند،‌ انگار که بخواهند بگویند: «داری دروغ می‌گی! من که باور نمی‌کنم»!

این چند ماه برای من خالی از شور و لذت نبود (و نیست) اما از یأس و دلسردی هم تهی نبوده است، اما هنوز تماشا می‌کنم... همکلاسی‌ام می‌خواند که جامعه را بتواند نجات بدهد! که مشکلات مملکت را گره‌گشایی و حل کند،... اما به نظرم خود این رشته‌ی بدبخت «در این ولایت» نیاز به امداد اورژانسی دارد؛ دست کم شیوه‌های آموزشی زنگ‌زده‌اش که هیچ تناسبی با محتوای‌اش ندارد و بعضی چیزهای دیگرش که هنوز جسارت آن را ندارم که این‌جا بنویسم‌شان!

متن سخنرانی نه‌چندان جدید حمیدرضا جلایی‌‍‍پور با عنوان «جامعه شناسى راهگشا و جامعه شناسى سرگرم كننده » به نکاتی اشاره کرده که طی ماه‌های اخیر بعضی‌هاش به‌طور غیرمنسجم‌تر به ذهن من هم رسیده بود.

۸ نظر:

ناشناس گفت...

سلام راست مي گي ندا !همه جاي اين مملكت ودنيا با ايده الهاي ما واوني كه مي نويسيم ومي خونيم فرق مي كنه.زندگي يه امتحان خيلي سخته كه بعضي سوالهاشو فقط تعداد انگشت شماري درست جواب مي دن.بدتر از اون اينه كه كليد سوالات هم دست هيچ كي نيست وكسي واقعا نمي دونه كه كي درست نوشته وكي غلط!!

ناشناس گفت...

سلام راست مي گي ندا !همه جاي اين مملكت ودنيا با ايده الهاي ما واوني كه مي نويسيم ومي خونيم فرق مي كنه.زندگي يه امتحان خيلي سخته كه بعضي سوالهاشو فقط تعداد انگشت شماري درست جواب مي دن.بدتر از اون اينه كه كليد سوالات هم دست هيچ كي نيست وكسي واقعا نمي دونه كه كي درست نوشته وكي غلط!!

ناشناس گفت...

سلام دوست گرامی از اینکه به وب لاگ من سر زدید تشکر میکنم همینطور برای گذاشتن در پیوندها. امروز با وب لاگ شما آشنا شدم برایم بسیار جالب و خواندنی بود. انچه که ما را به هم پیوند میدهد "نگاه" است و من خوشحالم که با شما اشنا شدم. نکات بسیار خوبی را طرح میکنید و از این جنبه نوعی اصالت ویژه در یادداشت های شماست که برای من که از پاریس مینوسم نکات ارزشمندی دارد . سعید پیوندی
http://shaaboo.blogfa.com/

ناشناس گفت...

سلام.
همون موقع که این مقاله در شرق چاپ شد با جلایی پور در این زمینه گپ کوتاهی زدم.
کاش این مقاله در دانشگاهها تدریس میشد.(حداقل یک جلسه)
در باره پست سلطه ورابطه... تون هم مطلبی نوشتم که خوشحال میشم نظرتون رو دربارش بدونم.

ناشناس گفت...

سلام عزیزم .
چقده دلم برات تنگ گشته بود ! ماچ ماچ هزار تا ! البته نصفش مال نگاره !

ناشناس گفت...

روح بازیگوش :
کامنت قبلی مال منه یادم رفت اسممو بنویسم !

ناشناس گفت...

salam.
lotfan yahoo massengeretun ro chek kond.
mamnun

ناشناس گفت...

سلام...
"هفت حرف" ، وبلاگی چند موضوعه و گروهی است که هر روز هفته را به موضوعی خاص می پردازد...
"هفت حرف" پنج شنبه ها با صفحه اجتماعی به روز است؛ "یک یتیم؛ ده ها ناپدری" (نگاهی دیگربه نحوه برخورد با بی حجابی در ایران امروز)
به امید دیدار شما
یا حق