۲۴ شهریور، ۱۳۹۱

تئوری انتخاب


ژانری اند این روانشناس ها و انواع مشاورها که تازگی یادگرفته اند بگویند از «تئوری انتخاب» پیروی می کنند.

به نظر می رسد این مفرّ خوبی هست برای یک روانشناس که ناتوانی خودش را در کمک به مراجع پنهان کند. همچنین به معنی نادیده گرفتن نقش عوامل محیطی است یا در سطح نظری به نظر من به معنی نداشتن بینش جامعه شناختی است. روانشناس به نظرم این طوری بیش از پیش به مراجع اش تلقین می کند که هر بلایی سرش آمده صرفا تقصیر خودش است و از کسی (حتی روانشناس) نباید انتظار کمکی برای تغییر وضعیت اش داشته باشد!!! و ضمنا این حس را به مراجع می دهد که تصمیم ها و انتخاب هاش در طول زندگی اش فقط دردسرساز بوده اند! او هیچ وقت نتوانسته تصمیم درستی بگیرد و واکنش درستی نشان بدهد، وگرنه الان چنین مشکلاتی نداشت! انباشتن احساس گناه و تقصیر، انرژی و امید فرد را برای تغییر تحلیل می برد. حال آن که تصمیم های ما بی تأثیر از محیط نیستند، و حتی نوع و میزان اثر آن ها در تعامل با عوامل محیطی میتواند تغییر کند.

... زرنگ شده اند این روانشناس ها!

پی نوشت:
یکی از اساتید عزیز ما می گفت:« وقتی می آن سراغم و برای یک مشکل اجتماعی به عنوان جامعه شناس ازم راه حل می خوان، میگم: آقایون شما 20 سال دیر اومدین!». ایشان البته این حرف را کاملا جدی می زدند. ولی به نظرم این هم مفر خوبی است برای پوشاندن این امر که ما راه حلی در چنته نداریم برای این مشکلات! اگر آن ها بیست سال پیش آمده بودند که حالا مشکلی در بین نبود!