با پیروی از «مـُـد» ( در لباس یا عقیده، سبک حرف زدن یا حتی وبلاگ نوشتن(!) و هر چیز دیگر) چندان نمی توانم کنار بیایم، نه این که مخالف باشم یا لزوما از هر چیزی که در این قالب جای بگیرد خوشم نیاید، اما از دید من چند نکته در این مورد وجود دارد.
دائما در پی آخرین مد بودن و دویدن، تو را مضطرب می کند که مبادا عقب بیفتی! به عزت نفس ات لطمه می زند چون خودت را با چیزی تعریف میکنی که هیچ کنترلی بر آن نداری و کاملا خارج از تو و اراده ی تو است ( و البته انتظار داری دیگران هم با همین عنصر تو را تعریف کنند)، و این به نوبه ی خود تو را ازخودبیگانه می کند. و بالاخره این که فردیت و حس یگانگی ات را از تو می گیرد.
پ.ن1: منظورم از یگانگی، منحصر به فرد بودن یاuniqueness است! کدام کلمه بهتر معنی را تداعی می کند؟ تعبیر فارسی یا عربی یا انگلیسی اش؟! به نظرم می آید واژه ی فارسی اش از همه نارساتر است!
پ.ن2: البته ممکن است این حس یگانگی برای بعضی افراد چندان هم جذاب و شیرین نباشد! مثلا کسی که در همرنگی با جمع احساس امنیت و رضایت میکند.
۲ نظر:
سلام. خوشحالم که فرصتی فراهم شده تا شما رو بیشتر بشناسم. مد هم یه جور همرنگی است. ولی همرنگی با یه اقلیت. خیلی ها با اکثریت همرنگ اند. تعدادی هم با اقلیت. من فکر می کنم در هر دو حالت هم نوعی فرار از خود وجود دارد. بزرگترین مشکل انسانهای دور و بر مون اینه که نمی دونیم کی هستیم. خود یعنی چی خود یعنی کی؟
مبارکه. خوشحالم که دوباره می نویسی و از نوشته های پرمحتوات استفاده می کنیم.
ارسال یک نظر