۲۶ اسفند، ۱۳۸۴

آب

- من آب می خواهم، تو نوشابه تعارفم می کنی؟ آب می خواهم، آب. میفهمی؟


پ.ن: مخاطبِ یادداشت هایی از این قبیل - که باز هم خواهم نوشت- و گاه راوی آن ها، گاهی خودم و گاه دیگری است (زبان حال دیگری است)، گاهی دوستی دور یا نزدیک است، مضمون اش گاه بازمانده ای از خاطره ای است در گذشته یا یادگاری برای آینده، گاه برای کسی است که خواننده ی دائمی این یادداشت ها است، یا رهگذر و یا حتی کسی که بی گمان هرگز گذارش به این جا نخواهد افتاد!
بازی با واژه ها و ضمیرها و زمان ها و افعال برای من جذاب است، این را پیش از این نیز در «سایه-روشن» آزموده ام. پس من به این سبک نوشتار تنها به چشم قالبی ادبی نگاه می کنم برای گفتن چیزهایی؛ چیزهایی به خودم یا به دیگری، یا چیزهایی که از زبان دیگری می نویسم خطاب به خودم یا دیگری...! با چنین ملغمه ی فکر نمی کنم کنجکاوی در زوایای زندگی خصوصی ام برای یافتن مرجع ضمیرها چندان اثربخش باشد!!

پ.پ.ن(!): پی نوشت از متن بیشتر شد!

هیچ نظری موجود نیست: