من با این سرویس «انتظار مکالمه»ی تلفن مشکل دارم. خصوصاً اگر به صورت خانگی استفاده شود. منظورم از خانگی هرگونه مکالماتی است که شغلی یا کاملا ضروری و اورژانسی نباشند، و منظورم از ضروری هم مسألهای است که به نحو دیگری (مثلاً با مراجعه به شخص دیگر یا در زمان دیگری) قابل حل و فصل نباشد، مثل این که یکی همین الان سکته کرده باشد و لازم باشد سریعاً خدمات تخصصی دریافت کند.
یک دلیل شخصی مخالفتام با این سیستم شاید این باشد که اصولاً آدم تلفنبازی نیستم! و شاید به همین دلیل متهم شوم که ارزش این سرویس را درک نمیکنم!
اما مخالفتام دلیل عامتر و مهمتری هم دارد و آن این که بهنظرم این سیستم دست به کاری میزند که شاید بتوانم -در اقدامی متهورانه و مبتکرانه(!)- اسماش را بگذارم: «انسانزدایی از فرایندِ ارتباط انسانی». به این معنی که تکنولوژیِ «انتظار مکالمه» به عنوان عاملی خودمختار و در عین حال فاقد هرگونه هوشمندی در تشخیصِ شرایط و کیفیتِ رابطهی دو آدمی که در دو سوی خط تلفن قرارگرفتهاند؛ با گسستن رشتهی گفتوگو و تسلسل منطقی آن، و فروپاشیدن مبادلهی عاطفیای که در خلال مکالمه جریان دارد؛ در فرایندِ ارتباط انسانی مداخله میکند، بهعلاوه با پرتابکردن فرد ازدنیایی به دنیایی دیگر ( تغییر ناگهانی فضای گفتوگو) تداوم فکری و احساسی طرفین مکالمه را نیز از آن سلب میکند.
بهنظرم ما گاهی در مورد تکنولوژی دچار سوء تفاهم و سوءِ استعمال میشویم (همچنان که چنین چیزی در مورد اقلامی نظیر داروها و خوراکیها صادق است). سوء تفاهم در آنجا است که «وجود» یک تکنولوژی را معادل با «ضرورتِ مصرف» آن میبینیم و سوءِ مصرف زمانی است که عنان اختیار خود را به کفِ بیکفایت تکنولوژی میسپاریم. و همینجا است که درست بهمانند مصرف افراطی هرگونه خوراکی یا دارو به مسمومیت مبتلا میشویم: «مسمومیت با تکنولوژی»!
سرویس «انتظار مکالمه» تنها موهبت یا امکانی نیست که تکنولوژی در اختیار ما گذاشته باشد، بلکه ضمناً فرصتی است برای تکنولوژی که زندگی، وقت و رابطههای ما را مدیریت، کنترل و هدایت کند! (و این آیا مفهوم «از خودبیگانگی» را به ذهن متبادر نمیکند؟)
پ.ن: سرویس انتظار مکالمه در یک مورد کاملاً کارا و دارای کارکرد مثبت است: زمانی که گیر یک آدم پرحرف افتاده باشید که به هیچ وجه قصد کوتاه آمدن نداشته باشد و با حرفهای تکراری و خستهکنندهاش مختان را توی فرقون ریخته باشد؛ آن هم در زمانی که کارهای مهمتری دارید یا به هر دلیل حال شنیدن بعضی حرفها را ندارید. در این موقع بیب بیبِ رهاییبخشِ «پشتِ خطی» میتواند شما را از شــّر یک گفتوگوی طاقتفرسا و پایان ناپذیر خلاص کند!
۶ نظر:
روح بازیگوش :
ندا جون اصولا این امکان مال آدمهای وراجه که مکالمهء تلفنیشون کمتر از نیم ساعت طول نمیکشه و حتی ممکنه تا دو سه ساعت هم بکشه ! خواهرم از اون دسته ست و اون وقتهایی که خونه شون از اینا نداشت ما آخر سر وقتی کار واجبی داشتیم زنگ میزدیم خونهء همسایه و میگفتیم لطفا بهشون بگین تلفنو قطع کنن که ما زنگ بزنیم !!
باز هم روح :
اما در مورد خلاصی از شر وراجها , لازم نیست صبر کنی تا بوق بوق بشنوی . چون طرفت اون بوقها رو نمیشنوه میتونی هر لحظه اراده کردی بگی ببخشید من پشت خطی دارم , و خلاص شی ! من همیشه از این ترفند استفاده میکنم !
موش بخوردت موشی جونم !
ها ها:) اما احتمالا سیستمها تفاوته، چون من بارها به خاطر شنیدن بیب بیبِ پشت خطی طرفِ مقابلم مجبور شدم در کمال بلندنظری و کمی تا قسمتی خیط شدگی بگم: «مثل این که پشت خطی دارین، مزاحم نمیشم دیگه! خداحافظ». به هر حال این قضیه باعث شد حواسمو جمع کنم تا اگه بهت زنگ زدم با این روش منو نپیچونی!
بالاخره هرکس یه نظری داره
فكر كنم از يه ماجرايي عصباني بودي و زياد به كاركرد مثبت اين سرويس كه همانا خلاص كردن تو از يك مكالمه عذاب آوره توجه نكردي. درباره تفاوت سيستم ها هم درسته؛ تو بوق بعضي از گوشي ها رو ميشنوي بعضي ها رو نه.
هیچوقت این بیب بیب ها رو نشنیدم. نمیدانم شاید مشکل شنوایی دارم. ولی در تایید گفته شما چند سال پیش که پدرم سکته کرده بود همه فامیل نگران بودند و به ما زنگ میزدند. به دلیل اینکه تلفن دایم مشغول بود تصور میکردند ما درخانه نیستیم! (به همین دلیل که بیب بیب را نمیشنیدیم!) و لذا بیشتر نگران میشدند. خلاصه این تکنولوژی برای خیلی ها دردسر ساز شده.
ارسال یک نظر