۰۹ مهر، ۱۳۸۵

فرضیه‌ی آزمون نشده

معلمی – به مثابه‌ی حرفه- این وسوسه را در آدم ایجاد (یا تقویت) می‌کند که همه‌جا، همه‌وقت و به همه‌کس درس بدهد؛ حتی به همکلاسی‌هاش که مدت‌ها است هجده و بیست را پشت سر گذاشته‌اند و بعضی (!) در آستانه‌ی سی ایستاده‌اند.

پ.ن1: افتادن توی بدمخمصه‌ای است وقتی همکلاسی‌ات بخواهد نقش معلم وظیفه‌شناس را برای‌ات بازی کند! و به همان اندازه انتظار حرف‌شنوی بی‌چون‌و‌چرا داشته باشد. طفلکی نمی‌داند این همکلاسی-شاگردهای خرس گنده حالا دیگر کم و بیش می توانند مصلحت خودشان را خودشان تشخیص دهند، و ایضاً گویا خبر ندارد که نسل شاگردهای حرف‌گو‌ش‌کن منقرض شده و دوره، دوره‌ی شاگردهای دودره‌بازی است که معلم را هم بازی می‌دهند و سر کار می‌گذارند! راست‌اش اما، موقعیت معلمی که شاگردهاش قدر حسن نیت‌اش را نمی‌دانند بدجوری رقت‌انگیز است!

پ.ن2: نمی‌دانم برای این وضعیت که آدمی وظایف و امتیازات یکی از نقش‌های‌اش را وارد حوزه‌ی نقش دیگرش بکند چه اصطلاح جامعه‌شناختی وجود دارد (و اصلاً وجود دارد)؟

تکمیل: گزارشی از یک تحقیق؛ بررسی تأثیر شغل بر شخصیت

۷ نظر:

ناشناس گفت...

خوب هر شغل وحرفه ای عوارضی هم برای صاحب حرفه به ارمغان می آورد این هم از عوارض حرفه معلمی است.

ناشناس گفت...

خانوم پژوهشگر عزیز البته که این شامل همه حرفه ها می شه(ببین این نحوه کلام من از همون عوارضه ها) وبه عقیده من حد واندازه اش به این بستگی داره که طرف چقدر در قالب شغلش فرو رفته باشه وچطوری توی اون قالب فرو رفته باشه؟به عبارت دیگه تا حدی اون قالب وشکل اون قالب را نحوه نگاه وتعریف شخص به حرفه اش تعیین می کنه!

ناشناس گفت...

خانوم پژوهشگر عزیز البته که این شامل همه حرفه ها می شه(ببین این نحوه کلام من از همون عوارضه ها) وبه عقیده من حد واندازه اش به این بستگی داره که طرف چقدر در قالب شغلش فرو رفته باشه وچطوری توی اون قالب فرو رفته باشه؟به عبارت دیگه تا حدی اون قالب وشکل اون قالب را نحوه نگاه وتعریف شخص به حرفه اش تعیین می کنه!

n گفت...

من البته پژوهشگر نیستم (هنوز نشده‌ام) ولی پژوهشگران را دوست دارم! همین امروز خیلی تصادفی برخوردم به لینکی که یک‌جورهایی مؤید این فرضیه‌ام بود و مؤید نظر شما هم هست. اما شاید تاثیر حرفه بر شخصیت در این مورد خاص -معلمی- از آ‌ن‌جا که مستقیما در تعاملات شخص معلم با دیگران خودش را به نحو بارزی نشان می‌دهد بیشتر جلب توجه می‌کند. مثلا تاثیر منش یک میوه‌فروش (و به تعبیر شما نگاه او)، در نحوه تعامل‌ش با دیگران تاثیر چشمگیری نمی‌گذارد، ولی در مورد معلم‌ها یا کسی که کارش وعظ و خطابه است یا روزنامه‌نگارها این تاثیر در شکل رابطه‌شان با دیگران خیلی واضح است. راستی لینک مطلب مذکور را به این پست اضافه کردم. اگر دوست داشتی ببین

ناشناس گفت...

ندا خانوم كجايي؟ چرا چيز تازه‌اي نمي‌نويسي؟

ناشناس گفت...

سلام ندا خانم. من بازم سر در نياوردم! يه خورده دير مي گيرم. بابا شفاف سازي چي شد پس؟

n گفت...

اکرم جان! راست‌اش من هرچی فکر کردم نفهمیدم قرار بوده درباره‌ی چی شفاف‌سازی کنم؟! این روزها فکرم خیلی به‌هم ریخته است و گیج‌ام، کمی راهنمایی کن لطفا!