۱۰ دی، ۱۳۸۵

ابراهــــــیم

چهار سال پیش همین حوالی نوشتم که خلوص و تسلیم ابراهیم چه‌قدر به نظرم خیره‌کننده است، امروزدیگر این‌ها به نظرم در ابراهیم مسأله نیست، یقین او است که رشک‌برانگیز است. و مگر به اختیار به مسلخ بردن فرزند، به خاطر یک رؤیا – تنها یک رؤیا!- زاییده‌ی چیزی جز یقینی سترگ و خدشه‌ناپذیر تواند بود؟ و اصلاً آن اخلاص و سرسپردگی شگفت‌آور، محصول جانبیِ چنان یقینی است و نه پدیده‌ای مستقل و خلق‌‌الساعه.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

چطور مطمئن شدید؟!! شما که نویسندهی خوبی هستید. نوشته هاتون شاعرانه هم هست... مثلا همین دو نوشته ی اخیر. بعضی نوشته هاتون واقعا زیبا و دلچسبه و موجر بودن اونها زیبایی خاصی بهشون میده

ناشناس گفت...

سلام. فکر میکنید چند درصد مردم یا شاید بهتر باشد بگویم چند نفر در این کره خاکی به چنین درجه ای از یقین رسیده باشند که حاضر شوند به دنبال یک رویا چاقو بر گلوی فرزند دلبند خود بگذارند؟ و چند درصد از آنان فرزندی تربیت کرده اند که او نیز بر این امر گردن نهد؟