۱۴ مرداد، ۱۳۸۶

دانشگاهی، جاسوس، دیپلمات یا فوتبالیست

1. تلویزیون طی دو شب با آب و تاب و شرح و تفصیل، اعترافات هاله اسفندیاری، رامین جهانبگلو و کیان تاجبخش را پخش می‌کند.

2. طی روزهای بعد چندین روزنامه چاپی و سایت‌های متعدد خبری و غیرخبری در بیش از 180 صفحه روی اینترنت اعترافات کیان تاجبخش را منتشر کردند که در آن از ترجمه‌ی کتابی از پاتنام درباره‌ی «سرمایه اجتماعی» سخن گفته است. طرفه آن که همه‌ی این سایت‌ها «پاتنام» بخت‌برگشته را «پاتلان» نامیده بودند!

3. دیروز وقتی برای گفت‌وگو با استاد در مورد موضوع پایان‌نامه صحبت می‌کردم، احساس کردم تلویحاً از موضوعاتی که به نوعی با سرمایه‌ی اجتماعی مرتبط هستند طفره می‌رود. و علیرغم این که قبلاً در این مورد اظهار علاقه کرده بود اینک تمایلی به این قضیه نشان نمی‌داد. او به ظرافت سعی می‌کرد نشان دهد که سیاسی شدن «سرمایه اجتماعی» (به مدد ماجرای اعترافات!) می‌تواند هم برای استاد و هم برای دانشجو ریسک‌آمیز واسباب دردسر بشود! ... دارم مفهوم آزادی آکادمیک را مزمزه می‌‌کنم.

4. وقتی ماجرای پاتلان به جای پاتنام را برای‌ ایشان تعریف کردم، استاد به مزاح فرمودند:«حالا تصور کن پاتلان، نام سفیر یا دیپلمات یک کشور اروپای غربی در فلان کشور جهان سومی باشد! آن وقت قضیه چه‌قدر می‌تواند کش بیاید و چه چیزهای دیگری ازش دربیاید!» نزدیک بود از این سناریوپردازی هوشمندانه‌اش از خنده منفجر شوم. کاملاً درک می‌کردم چه می‌گوید! چنین اتفاقی می‌توانست به کلی خبر و مقاله وتحلیل در روزنامه‌ي کیهان ونشریات پرتو و یالثارات و ...، صدور بیانیه‌های مختلف، تعطیلی دروس حوزه، تظاهرات، کشیده شدن ماجرا به تریبون نمازجمعه تهران، امضای طومار و الخ منجر بشود.

پ.ن1: خاطرنشان می‌شود که این استاد عزیز من، از مثبت‌اندیش‌ترین استادهایی است که در گروه داریم. تا به حال چنین طنز تلخی ازش نشیده بودم و تا به‌حال این جور خسته و دل‌زده ندیده بودم‌اش. دل‌ام گرفت.

البته ایشان حرف‌های دیگری هم زد که ترجیحاً سانسور می‌شود!

پ.ن2: دفعه‌ی پیش که راجع به اعترافات نوشتم می‌خواستم بنویسم این برنامه چند دسته را خطرناک توصیف کرد: دانشجویان، دانشگاهیان و روشنفکران، زنان، و روزنامه‌نگارها.

پ.ن4: وقتی تنظیم‌کننده‌گان خبر اعترافات در ده‌ها سایت خبری، روزنامه و خبرگزاری (که قشر فرهنگی مملکت هستند) حتی نامی از پاتنام نشنیده باشند که دست کم نام‌اش را درست بنویسند به‌نظرم نباید این‌قدرها هم نگران تأثیر افکار این اندیشمندان قلم‌به مزد استکبار جهانی بود! همیشه فکر می‌کنم چرا این‌قدر در مورد انتشار کتاب سخت‌گیری و ابراز نگرانی می‌شود وقتی تیراژ کتاب‌های غیر ادبی و قران و دعا، به زحمت به 2000 می‌رسد.

پ.ن3: یک سرچ کوچولو در ویکی‌پدیا نشان داد که خوزه آنتونیو پاتلان یک فوتبالیست مکزیکی است! آخیش خیال‌ام راحت شد!

۴ نظر:

ناشناس گفت...

عجب!!!!!!!!!!

ناشناس گفت...

سلام
شما هم سجاد مشهد درس خوندین؟
من شهریار ماکیاولی رو نخوندم ولی دکتر سروش تو کتاب اخیرشون ادب قدرت ادب عدالت خیلی زیبا مواردی رو میگه که با کامنت شما تو وبلاگم همراستاست. من هم اعتقادم این نیست که سیاست مدار نباید دنبال حفظ قدرت باشه اما به نظر صداقت نه برای صوابش بلکه بخاطر فوایدش مهمترین امتیاز یه سیاست مداره. واین که گفتم اصولگراها تنها اصلشون حفظ قدرته میخواستم عدم صداقتشون رو نشون بدم وگرنه به قول بشیریه سیاست علمیه که مناسبات قدرت رو (حالا چه بدست آوردنش چه حفظش چه عادلانه کردنش) بررسی میکنه.

ناشناس گفت...

حالا این پاتنام کی هست؟
جالبیش اینجاست که خودشونم کمکم قضیه رو باور میکنن. مثل قضیه ملانصرالدین که میگفت دو کوچه اونورتر آش میدن که صف نون و بهم بزنه بعد خودشم رفت آش بگیره

ناشناس گفت...

این ماجرای اعترافات واقعا مضحک بود. سر تا ته گفته های اونها چیز دندان گیری که واقعا بتوان عنوان وطن فروشی یا خیانت به مملکت باشد پیدا نمکنی.... ترا خدا یکی روشن کنه اینها به چه چیزی اعتراف کردن؟