گذر زمان درسها به ما میآموزد، افسوس که همیشه «ناگهان چهقدر زود دیر میشود»...
۲۰ مرداد، ۱۳۸۶
تجربهی زیسته
پانزده سال پیش رفتارش جور دیگری بود، انگار هیچ فکر نمیکرد که یک جورهایی نسبتی پدرانه با من دارد، حالا بعد از آن گسست و بازگشت دوباره، نگاهاش و لحناش چهقدر مهربان و ملاحظهکارانه و گاهی حتی شاید ندامتآمیز است. آیا نگران فروپاشیدن همین ارتباط متزلزل است؟ یا این تفاوت لحن و نگاه، محصول مراوده با دختراناش است که حالا دیگر بزرگ شده اند و خوب از نزدیک میبیند که بسیار متوقعتر، شورشیتر و تند و تیزترند؟
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر