۰۸ شهریور، ۱۳۸۶

پارادوکس مسواک زدن

از وقتی ماجرای میکروب‌هایی که لای دندان‌ها هستند و اگر مسواک نزنیم دندان‌های‌مان را می‌خورند برای‌اش گفته‌ام هر شب بلااستثنا و بدون تقاضا و تمنای من مسواک می‌زند؛ حتی اگر شدیدا‌ خواب‌اش بیاید یا بیرون بوده باشیم و توی ماشین خواب اش برده باشدد. تا یکی دو ماه پیش هر شب من دندان‌های‌اش را مسواک می‌زدم و خیال‌ام از این بابت راحت بود.‌ اما اخیرا اصرار دارد که خودش مسواک بزند؛ مثل خیلی از کارهای دیگری که دوست دارد خودش انجام دهد و اگر در حد توان‌اش باشد با بردباری (که گاهی اصلاً آسان نیست!) به‌اش فرصت می‌دهم خودش انجام بدهد. از این که احساس توانایی و استقلال کند و از این که واقعاً مستقل باشد لذت می‌برم، هرچند در عمل گاهی تعلل کردن‌هاش و تلف شدن وقت‌ام حوصله‌ام را سر می‌برد. اما در مورد مسواک زدن قضیه فرق می‌کند. خودش خیلی کوتاه و ناقص مسواک می‌زند و به هیچ عنوان اجازه نمی‌دهد من برای‌اش مسواک بزنم.

در بچه‌داری (اگر معنی‌اش را فقط تر و خشک کردن بچه نگیریم) همیشه با یک تناقض مواجه‌ایم؛ تناقضی که حالا اسم‌اش را می‌‌گذارم «پارادوکس مسواک زدن». کدام‌یک ارزش بیش‌تری دارد؟ پاسخ‌گفتن به میل کودک به استقلال، و احترام به غرور و تقویت اعتماد به نفس او، یا حفظ امنیت و سلامت او به هر شکلی که ممکن باشد. گاهی به جای شق اول سؤال فوق، چیزهای دیگری هم می‌تواند قرار بگیرد: رشد خلاقیت، تقویت مهارت‌های تعامل، تصمیم‌گیری، محاسبه و مسؤولیت‌پذیری، امکان تجربه‌های تازه، کسب مهارت‌های جدید و ... . گاهی قضاوت کردن در این مورد که شق اول «پارادوکس مسواک زدن» مهم‌تر است یا دومی، یا تأثیر کدام یک در زندگی او بلندمدت‌تر یا عمیق‌تر است واقعاً مشکل و شاید غیرممکن باشد. و همین است که فرزندپروری را کاری پیچیده و طاقت‌فرسا می‌کند. و به‌نظرم هر چه بچه بزرگ‌تر می‌شود و وابستگی‌اش از لحاظ فیزیکی و جسمانی به والدین کم‌تر می‌شود و توانایی‌های جسمی و ذهنی و پیچیدگی‌های ذهنی‌اش بیش‌تر می‌شود، این معماهای پارادوکسیکال پیچیدگی‌های بیش‌تری می‌یابند.

هیچ نظری موجود نیست: