۲۵ مهر، ۱۳۸۶

دختر رمانتیک

توی سوپر، بسته‌ی کیک کوچک عصرانه را به‌اش نشان دادم و گفتم: «از اینا می‌خوای؟ کیکه» اما نگاه‌اش جای دیگری بود، کمی آن‌طرف‌تر به یک بسته بیسکوییت کوچک نگاه می‌‌کرد، با دست اشاره کرد و پرسید: «اون که روش عکس «قلب» داره توش چیه؟» گفتم: «بیسکوییت»، گفت:« اونو می‌خوام».

خیلی بامزه است که خودت تقریباً توی هیچ مقطعی از عمرت آدم رمانتیکی (به آن معنا که خیلی از دخترها هستند) نبوده باشی، آن وقت دخترت با دیدن عکس باربی و سیندرلا و سفیدبرفی و جاسمین، و هر لباس چین چینی و پف پفی یا کوتاه و بی‌آستین توی هر کارتونی، گل از گل‌اش بشکفد! و حالا حتی خوراکی مورد علاقه‌ اش را هم با دیدن عکس قلب (!) روی بسته‌بندی‌اش انتخاب کند!!! لابد چند وقت دیگر هم باید منتظر دیدن قلب تیرخورده توی نقاشی‌های‌‌اش باشم!

۵ نظر:

ناشناس گفت...

حالا شما می‌تونین درکش کنین بچه‌ رو؟

n گفت...

راست‌اش را بخواهيد بيش از آن كه براي ام قابل فهم باشد؛ غافلگير و شگفت زده‌ام مي كند. و فکر می‌کنم این حالت‌ها گذرا باشد،‌ به هر حال مادرش من هستم دیگر!

ناشناس گفت...

منظورت رو نمیفهمم که نوشتی: به هر حال مادرش من هستم دیگر!

بیشتر بچه‌ها با پدر و مادرشون متفاوتن. بنظرم کاملن هم طبیعی هست. چون شرایط محیطی و دنیا‌شون متفاته. پدر و مادر درصدی از دنیای بچه هستند که هر روز هم از این درصد کم میشه. چون دنیای بچه رشد میکنه. باید قبول کرد که دنیای بچه‌های امروز با دنیای بچه‌گی ما آدم بزرگها فرق داره.

n گفت...

قبل از این که کامنت قبلی را پست کنم در ادامه‌اش چیز دیگری هم نوشته بودم که دیدم خیلی طولانی می‌شود و پاک‌اش کردم. ببینید من موافق‌ام که در دنیای جدید، نفوذ رسانه‌ها و همسالان روی بچه‌ها خیلی زیاد است و این تاثیر والدین را کم‌رنگ‌تر از گذشته می‌کند. اما این تجربه‌ای که من شخصا هم به عنوان فرزند و هم مدت کوتاهی به عنوان والد داشته‌ام نشان می‌دهد که بچه‌ها عمیقاً از والدین تاثیر می‌پذیرند، خصوصا در یک سری موارد بنیادی. من تصور می‌کنم به مرور نوع نگاه من به دنیا از خلال خیلی از برخوردها، نگاه‌ها‌، تصویر‌ها و تفسیرهایی که من از جهان دارم، به‌طور ناخودآگاه به او منتقل می‌شود، بدون این که من یا او آگاهانه چنین قصدی کرده باشیم. این از آن چیزهای بنیادینی است که به نظر من از والدین منتقل می‌شود به بچه. منظورم این بود! در هر صورت باید صبر کرد و دید! صد در صد هم مطمئن نیستم!0

ناشناس گفت...

آرزو میکنم جهان رومانتیکش همواره زلال باشد