۰۵ آبان، ۱۳۸۶

طفل گریزپا

1. يادم باشد اگر روزي معلم شدم و ديدم كه شاگردها درس را گوش نمي‌كنند يا زیاد کلاس را دو در می‌کنند، پیش از آن که آن‌ها را توبیخ کنم نگاهی به خودم بیندازم، به محتوایی که به خوردشان می‌دهم و فرم ارائه‌اش دوباره نگاه کنم... بمباران رسانه‌ها و هجوم سرگرمی نخواهد گذاشت آن‌ها پای هر حرف مفت و بی‌سر و ته‌ای و هر زبان الکنی وقت‌شان را «تلف» (!) کنند؛ فقط به این دلیل که بر پیشانی کسی نام «معلم» نوشته شده است. «معلم» هم مثل خیلی‌های دیگر مشروعیت و قدرت بلا‌منازع‌‌اش را برای همیشه از دست داده است.
2. از قدیم و ندیم بیخود نگفته‌اند که «معلم» می‌تواند طفل گریزپا را جمعه هم به مکتب بکشاند! شرط و شروط دارد و شرطش معلم است.
3. برای یک استاد خیلی باید مایه‌ی شرمنده‌گی باشد که فقط ترس یا احترام مانع غیبت دانشجو سر کلاس‌اش باشد.

هیچ نظری موجود نیست: