۲۷ آذر، ۱۳۸۹

حیثیت

فرض کنید استادی چهارسال پیش یک درسی را داده باشد که کسی توی کشور نداده، بعد هم جزوه ی آن درس اش دست به دست بچرخد. تا این جای اش خیلی هم خوب است. اما راست اش خیلی ضایع است که آدم (که او هم برای خودش عضو هیات علمی جایی است) حالا بیاید یک مقاله بنویسد و یک اشتباه فاحش در درج فرمول ریاضی را  از جزوه ی استادش (که شاید هم سهوی یا تایپی بوده)کپی کند و توی مقاله اش بیاورد و آن را توی مجله مثلا معتبر مملکت چاپ کند. آن وقت تازه همان استاد هم یک مقاله در مورد همان موضوع نوشته باشد و دقیقا همان فرمول را با همان شکل غلط اش در همان مجله چاپ کرده باشد. یعنی محض رضای خدا این شاگرد و دست کم شش نفری که داور این دو مقاله بوده اند، یک بار به فرمول ها نگاه نینداخته اند (محاسبه ی دستی پیشکش) که ببینند این فرمول ها راجع به چی است و چی به چی است!

این که اسم بچه های رشته های علوم انسانی به این که از ریاضی چیزی سر درنمی آورند یا از آن فراری اند بد در رفته؛ بی دلیل نیست. من هم چیز زیادی از ریاضی نمی فهمم و علاقه ای هم به آن ندارم، ولی محاسبه ی یک کسر ساده و نگاه کردن به قیافه ی یک فرمول کسری برای تشخیص غلط بودن اش کار شاقی نیست، فقط کمی حوصله می خواهد؛ نه استعداد یا دانش ریاضی سطح بالا.

چند روز دیگر به بهانه ای یک ارائه برای بچه های مهندسی در یک کلاس رسمی با حضور استادشان دارم. دارم تلاش ام را می کنم که کار جالبی ارائه بدهم، بار سنگینی احساس می کنم، این ارائه برای ام جنبه ی حیثیتی پیدا کرده! فکر می کنم آبروی خودم، استادم که مرا فرستاده آن جا، و همه ی بچه های هم رشته ام –حتی نه در مقیاس جامعه شناسی، بلکه در مقیاس علوم اجتماعی و انسانی- در گرو یک ارائه ی خوب در آن جا است. می دانید که! آدم ها خیلی زود استریوتایپ می سازند! فکر می کنم یک ارائه ی بد در چنین موقعیتی آبروی همه ی «ما» را پیش «آن ها» می برد! درگوشی بگویم که وقتی که صرف مطالعه می کنم زیاد نیست، اما برای این ارائه و تسلط روی موضوع اش تا حالا بیش تر از درس های موظف ام وقت گذاشته ام. این هم یک جور بیماری روانی است دیگر.

پ.ن. چند سالی است که همیشه وقتی نقدی از کسی که سن اش یا تجربه اش از من بیش تر است به ذهن ام می رسد به فاصله ی کمی این هم به ذهن ام می آید که نکند من هم یک روز چنین کاری بکنم. حکایت پاراگراف اول در همین فکر فروبردم.

۱ نظر:

فریادی در سکوت گفت...

سلام
خوشحالم که دوستان جامعه شناس را میبینم

ما جامعه شناسان قریب در این دیار نیاز به همکاری بیشتری با خود داریم
http://paradokx.blogfa.com/