در زمان ما، بچه ها، پیش از هر چیز، ابژه ای برای مصرف عاطفی هستند.
ابژه های مصرف در خدمت نیازها، امیال یا خواسته های مصرف کننده اند؛ بچه ها نیز همین طورند. بچه ها را برای شادی های حاصل از لذات والدین می خواهند، یعنی همان شادی هایی که امیدوارند بچه ها به وجودآورند- انواعی از شادی که هیچ ابژه ی مصرفی دیگری، هرقدر جدید و شیک، قادر به ایجاد آن ها نیست. [...]
وقتی پای ابژه های مصرف به میان می آید، رضایت خاطر مورد انتظار را با توجه به قیمت می سنجند؛ انسان به دنبال «ارزش در ازای پول» می گردد. بچه ها یکی از گران ترین چیزهایی هستند که مصرف کنندگان در تمام طول زندگی خود می خرند. بر اساس معیارهای کاملا پولی، هزینه بچه ها از هزینه ی یک اتومبیل مجلل آخرین مدل، یک سفر تفریحی دریایی به دور دنیا، و حتی یک خانه اعیانی بیشتر است. از این هم بدتر این که هزینه کلی در طی سال ها افزایش مییابد و مقدار آن را نمی توان پیشاپیش تعیین کرد یا با هر درجه ای از یقین تخمین زد. [...] بچه داشتن یا نداشتن مسلما مهم ترین و پردامنه ترین تصمیم و بنابراین، در عین حال اعصاب خردکن ترین و تنش زاترین تصمیمی است که در تمام طول زندگی خود می گیریم.
افزون بر این، همه هزینه های این کار پولی نیست و هزینه های غیرپولی را به هیچ وجه نمیتوان سنجید و محاسبه کرد. آن ها قابلیت ها و گرایش های آموخته شده ی ما در مقام عوامل عاقل را به مبارزه می طلبند. یعنی همان چیزی که همه ما بدان منظور تربیت شده ایم و سعی می کنیم باشیم. «به وجود آوردن خانواده» مثل این است که با کله به درون آبی بپریم که از عمق آن آگاه نیستیم. [...]
بچه داشتن یعنی مهم بودن بهروزی موجودی ضعیف تر و وابسته، که به رغم آسایش و راحتی خود آدم است. همواره باید به طور مداوم از استقلال ترجیحات خود چشم پوشی کرد: هر سال، هر روز. بچه داشتن ممکن است به معنای لزوم کاستن از آمال وآرزوهای حرفه ای، و «فدا کردن یک شغل» باشد. [...] از همه دردناک تر این که بچه داشتن یعنی قبول این وابستگی تقسیم کننده وفاداری به مدتی نامعلوم، یعنی ورود به تعهدی فسخ ناپذیر با پایانی نامعلوم که هیچ بندی مبنی بر «تا اطلاع ثانوی» به آن ضمیمه نشده ، نوعی تعهد که با بافت زندگی سیال مدرن همخوانی ندارد و اکثر مردم در اکثر اوقات در دیگر جلوه های زندگی خود مشتاقانه از آن دوری می کنند. آگاهی از چنین تعهدی ممکن است تجربه ای آسیب زا باشد. افسردگی پس از زایمان و بحران های زناشویی (زندگی مشترک) پس از تولد بچه، بماریهای خاص جامعه ی «سیال مدرن» هستند. [...]
شادی های پدر و مادر بودن، به تعبیری، در معامله ای کلی، با غم از خودگذشتگی و ترس از خطرهای ناشناخته همراه است.
محاسبه ی دقیق و مطمئن سود و زیان بچه داشتن، به طرز سرسختانه و ناراحت کننده ای دور از دسترس و احاطه ی والدین آینده باقی می ماند.
زیگمونت باومن، عشق سیال (صص 78-80)، نشر ققنوس، 1387 (چاپ نسخه اصلی: 2003)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر