۰۵ اردیبهشت، ۱۳۹۳

جمعه صبح، پارک، دوربین به دست به دنبال ثبت زندگی مردم در پارک.

1. دو پسر بچه 13-14 ساله روی نیمکت نشسته اند. روی شان زوم می کنم. یکی شان  دست اش را می گیرد جلوی صورت اش،  داد می زند: «عکس نگیر» و فورا کاپشن اش را از روی نیمکت بر می دارد و خودش را پشت آن پنهان می کند. می گویم: مگر خلافکاری که دست ات را جلوی صورت ات می گیری؟

2. مردی نسبتاً جوان با رنگ و قلم مو و خط کش مخصوصی، مشغول پررنگ کردن خط کشی های زمین تنیس است. ازش عکس می گیرم. با خوشرویی می پرسد: «حالا این عکس تون خوبه یا بده؟». انگار منظورش این است که نیت ام از تهیه عکس چیست.

3. وارد زمین چمن می شوم تا از درختی عکس بگیرم. کسی که لباس فرم پوشیده و لابد مأمور انتظامات پارک است و از آن محل می گذرد می گوید: «خانم تو چمن نرو». کسی نیست به اش بگوید مگر تو مأمور فضای سبزی؟! چیزی نمی گویم و برای این که بهانه نگیرد بیرون می آیم. همان جور که به راه اش ادامه می دهد می گوید: «برا عکاسی باید با مدیریت هماهنگ کنین خانم». محل نمی دهم. انگار که نشنیده ام.

چرا عکس گرفتن از صحنه هایی که هیچ نکته ی خاصی ندارد، نقض حریم خصوصی کسی نیست، یا امنیت کسی را تهدید نمی کند تا این حد حساسیت برانگیز است؟




هیچ نظری موجود نیست: