۰۴ مهر، ۱۳۸۶

جنگ

تلویزیون صحنه‌هایی از جنگ را پخش می‌کند، دخمل با حیرت به صحنه‌هایی می‌نگرد که برای‌اش کاملاً نامأنوس و نامفهوم است، چیزهایی هست که تا به‌حال نه در کارتون‌ها دیده است نه در عالم واقع، صحنه های خاکستری، صدای مهیب انفجار، دود و آتش، آدم‌هایی که با اشیایی ناشناس بر دوش این طرف و آن‌طرف می‌دوند و ... . کاملاً متعجب و متمرکز شده است، می‌پرسد:«اینا دارن چی‌کار می‌کنن؟» با تمام وجود درمی‌مانم برای پاسخ دادن، چه باید بگویم؟ «می‌جنگند؟» و اگر بپرسد:«یعنی چه؟» و بعد: «برای چه؟» چه باید بگویم که دردنیای ذهنی او و نیز خودم، ودنیای خارج بگنجد ودر هر سه‌ی این ساحت‌ها معنادار باشد؟

هیچ نظری موجود نیست: