۱۲ مهر، ۱۳۸۷

کسی می بیند آیا؟

تعجب می کنم از کری و کوری و منگی یک عده. از این که در این جامعه زندگی می کنند و این همه دروغ و فریب و کلاهبرداری را در مناسبات ریز و درشت هر روزه شان نمی بینند (نمی بینند؟) حیرت می کنم، آیا نمی بینند که خود هر روز قربانی این فریب ها می شوند و روزی دیگر دیگران را به پای مطامع شان قربانی می کنند و آن وقت داد و فغان شان از اظهار دوستی با مردم اسرائیل یا چت و بلوتوث بازی و لباس نامناسب جوانان هفته ها به آسمان می رود و هیچ نمی گویند که جامعه ای که در هر تعامل کوچک و بزرگش؛ رد پای دروغ و فریبی؛ به نفع منفعتی کوچک یا بزرگ؛ برای آدمی معمولی یا سرشناس هست با بحرانی جدی، عمیق و فروپاشنده روبرو است.

رسوایی مدرک جعلی وزیر کشور در این مقطع یک تصادف نبود. یک نقطه عطف بود. این رسوایی نماد عمق فساد و فریب و دغلکاری است که در حال خشکاندن ریشه های اعتماد در جامعه است. مردان وزارت و وکالت و صدارت ج.ا که خود را مظهر خلوص و خدمت و صداقت و پاک دستی و نیک نفسی معرفی می کردند امروز به ناچار وقتی پرده بر میافتد اتهام بزرگی چون جعل سند را به گردن می گیرند. وزیر کشور نماد همه ی آدم های معمولی است که هر روز در گوشه و کنار شهرها و روستاها اعتماد دیگران را به بازی می گیرند و از آن به نفع خود بهره برداری می کنند.
در این میان طرفه مردانی اند که "رسانه ای شدن" چنین ماجراهایی را به نفع و مصلحت کشور نمی دانند! چه کسی از غوطه خوردن مملکت در فساد و دروغ و ریا نفع می برد؟! چه کسی از مسکوت ماندن و نادیده گرفتن بحران اخلاقی -که برخلاف تصور حضرات فقط به روابط دو جنس محدود نمی شود- در عرصه ی اداری و اقتصادی کشور نفع می برد؟
کسی امیدی به رسیدگی به پرونده های متعدد کلاه برداری مردم عادی در مراجع قضایی ندارد، اما نحوه برخورد با وزیر جاعل، سلطان شکر، ادعاهای پالیزدار و ده ها مورد جدید و قدیمی از این دست نشان میدهد که آیا کسی از این بابت احساس خطری برای جامعه میکند و آیا اراده ای برای تاثیرگذاشتن بر روند رو به گسترش سوء استفاده و فریب وجود دارد؟