۱۸ مهر، ۱۳۸۷

عکس-واژه های مستور



وقتی کمی دل ات تنگ باشد، دوست داری یک چیز خوبی گیرت بیاید و دلت ات را باز کند؛ یک چیزی مثل پیدا کردن یک کتاب خواندنی، یک رمان یا فیلم سبنمایی خوب، یک مستند فوق العاده، یک سری عکس دیدنی... کشف یک آدم جالب... یا هر چیزی از این دست...
چند روز پیش کسی کتابی به ام امانت داد از همین سنخ: «پرسه در حوالی زندگی». عکس هایی از عکاسانی از ایران و دیگر نقاط جهان با روایت هایی از مصطفی مستور. ابتکار جالبی بود و دلنشین بود. زمانی انتخاب نام برای عکس هام یک سرگرمی جالب برای ام بود، و الان گاهی حدس زدن حس و حال آدم های توی عکش ها برای ام جالب توجه است؛ خصوصا که مدتی است به دیدن و گرفتن عکس هایی که آدمی توی اش باشد علاقه پیدا کرده ام. دلیل اش را نمی دانم اما به نظرم هر منظری برای عکاسی وقتی یک یا چند آدم به اش اضافه می شود کلی حس و معنای جدید به اش ملحق می شود. روایت های کتاب مذکور نیز چیزی در مایه های یک داستان مینیمال یا شعر برای [فضا و آدم های] هر عکس هستند.

به هر حال اگر کتاب فوق را جایی دیدید حتما بزنید به در پررویی و ورق بزنیدش و کامل روایت هاش را بخوانید. اگر مایه دار هستید هم می توانید بخریدش به 9000 تومان! من روایت های صفحات 6، 14، 18، 30(خیلی جالب)، 32، 34، 44، 60، 62، 68(خیلی جالب) و 84 را بیش تر از بقیه دوست داشتم.

درباره کتاب:
کتاب «پرسه در حوالی زندگی» به روایت دکتر محمد ستاری

درباره مصطفی مستور و کوتاه درباره کتاب فوق از کیارنگ علایی

مشخصات کتاب:
پرسه در حوالی زندگی، روایت: مصطفی مستور، انتخاب عکس: کیارنگ علایی، برگردان انگلیسی: محمد فیض الله، اهواز: رسش؛ تهران: چشمه، 1385



با چرخ های پرشتاب اش - در متن روشنای روز-
سراسیمه می دود،
برای فتح کدام حکایت شنیدنی که ما نخوانده ایم
این گونه تعجیل می کنند


«پرسه در حوالی زندگی»: برشی از صفحه 30