۲۲ بهمن، ۱۳۸۹

سقوط

یک-دو سالی هست که گاهی دفعتاً یاد روایت سلیمان نبی می افتم که سال ها (نمی دانم چند سال) پس از مرگ به عصای اش تکیه کرده بوده، عصایی که موریانه ها جویدندش و یک روز «بالاخره» عصا فروریخت و سلیمان پرهیبت -که روزگاری انس و جن و جانور مسخر او بودند- نیز...

هیچ نظری موجود نیست: