۰۴ اردیبهشت، ۱۳۸۵

مادرانه (3)

شاید خوشایند نباشد گفتنش و شنیدنش، شاید مطابق کلیشه های «عشقولانه»ی مُـد روز نباشد، شاید هزار معنی جور و ناجور بردارد، شاید... .
از حال دل دیگران بی خبرم، من اما اگر بخواهم با خودم صادق باشم باید بگویم تجربه ی زیسته ی من از «احساس مادرانه» بیش از آن که تحت تأثیر عشق باشد بر محور احساس مسؤولیتی عمیق و گسترده استوار است.

۸ نظر:

ناشناس گفت...

سلام. حق با شماست.این رو واقعا درک میکنم. راستی کتابخانه ی والدین هم کار شما هست. من نمیدونستم بهتون تبریک میگم. یه دستی هم به سر ما بکشید. موفق باشید

ناشناس گفت...

با اجازه به وبلاگتون لینک دادم لینک کتابخانه تون رو خیلی وقته دارم.شاد باشید

ناشناس گفت...

سلام گذاشتم اول کل مطالب دوتا وبلاگتو سیر بخونم بعد بهت تبریک بگم ومسلما به خودم به خاطر داشتن همچو دوست هوشمند ،دانا ومتفکری!ممنون که بهم معرفیشون کردی

ناشناس گفت...

احساس مسئولیت زاییده عشق است. مگر میشود برای کسی که به او علاقه ای ندارید احساس مسئولیت کنید؟ بار دیگر درون خود را بکاوید. شاید این احساس مسئولیت آنقدر بزرگ شده که عشق را در پشت خود پنهان نموده است.

ناشناس گفت...

همه غلو می کنند و بعد هم باور...
کسی خودش را عریان نمکند...
پس اگر تو می کنی انگشت نما میشوی...

ناشناس گفت...

Great work!
[url=http://objyqazh.com/cevg/puuc.html]My homepage[/url] | [url=http://flgcibap.com/bzay/zcaz.html]Cool site[/url]

ناشناس گفت...

Nice site!
My homepage | Please visit

ناشناس گفت...

Thank you!
http://objyqazh.com/cevg/puuc.html | http://ycwcseko.com/lhzk/vluc.html