۰۴ خرداد، ۱۳۸۵

برداشت و یادداشتی کوتاه از سفر به استانبول

می خواستم چیزکی بنویسم در مورد آنچه در استانبول بیش از همه توجه ام را جلب کرد. بزرگ ترها اما به من خاطرنشان کردند که این تصویری که من از ترکیه دیده ام و تا این اندازه به نظرم شگفت انگیز و جالب توجه بوده است برای آن ها تازه نیست. این تفاوت ناشی از این بود که من از نسل دهه پنجاه ام و چیزی از تصویر ایران پیش از آن به خاطر نمی آورم. به هر حال برای این که روده درازی نکرده باشم همه آن چه می خواستم بنویسم در یادداشتی تصویری خلاصه می کنم. فکر می کنم هر دو تصویر به اندازه کافی تأمل برانگیز و معنادار باشند.





مناره ای که در کنار این بیلبورد به چشم می خورد، گلدسته ی مسجدی از نظر تاریخی قابل اعتنا و مشهور در استانبول نیست، مسجدی است که هر روز پنج وعده در آن نماز گزارده می شود و نمازگزاران اگر انبوه نباشند بیش از انگشتان دست اند. در کوچه های مجاور این مسجد رستوران هایی هست که سر میزهایش مشروب سرو می شود. ازاین گلدسته ها و گنبدها در شهر زیاد به چشم می خورد. استانبول شهر مسجدها، کافه ها و رستوران ها است!




این یکی اما صحن مسجدی تاریخی، مشهور و توریست پسند در قلب استانبول است: مسجد سلطان احمد یا مسجد آبی. این مسجد درست در مقابل مسجد معروف دیگری است که احتمالا همگی از کتاب های مدرسه به خاطر داریم اش: مسجد ایاصوفیا. احتمالا از صدر اسلام تاکنون کم تر مسجدی بوده که صحن و سرایش توفیق زیارت خانمی با این کمالات را داشته باشد! بنای مسجد، او و دیگرانی که از اروپا، امریکا، استرالیا و خاوردور آمده بودند شگفت زده کرده بود، و من به این فکر می کردم که اگر مسجد شیخ لطف الله، مسجد شاه ( امام؟!) و مسجد جامع اصفهان را پیش ازاین دیده بودند باز هم مسجد سلطان احمد همین اندازه آن ها را حیران و ذوق زده می کرد؟

هیچ نظری موجود نیست: