۱۴ خرداد، ۱۳۸۵

زندگی

«مردم نیاز به شادی دارند» این جمله ای که مدتی است زیاد شنیده می شود. ( احتمالا «شبهای برره» هم در همین راستا ساخته شده بود!)
به نظرم آن چیزی که ما در این شرایطی که درآن قرارگرفته ایم نیاز داریم «شادی» در معنای اخص کلمه نیست. مردم نیاز به مناسکی جمعی دارند که در آن بتوانند جامه ی کار و زندگی روزمره را درآورند و بازیگر یا تماشگر نمایشی باشند که جمعیت نسبتاً قابل توجهی از اقشار متنوع مردم صرفنظر از طبقه، حرفه یا گرایش های فکری شان جذب و درگیر کند، چیزی مثلا از قبیل جشنواره های فصلی یا سالانه، برنامه های مقطعی و کم تر سازمان یافته مثل نمایش خیابانی، یا حتی برنامه های روتین تر مثل وجود باشگاه هایی برای فعالیت های تفریحی و فوق برنامه ( نه فقط ورزش) که آدم های معمولی قشرهای مختلف با علایق گوناگون را بتوانند جذب کنند که در آن هیجانات شان را آزاد کنند یا تنها اوقات خوشی را بدون درگیری ذهنی و روانی با مسائل روزمره بگذرانند.
تغییر فرم فاحش و خودجوش مراسم سوگواری محرم و عاشورا و حواشی آن را در سال های اخیر من در همین راستا تحلیل می کنم.

پ.ن1: گاهی با خودم فکر می کنم چه برنامه جالبی بوده در قدیم که مثلا یک عده جمع می شده اند در یک قهوه خانه و نقالی برای شان از روی پرده ها شاهنامه می خوانده، یا مثلا همین مراسم تعزیه خوانی عاشورا که در سال های اخیر به طور سیستماتیک هم بیشتر رویش سرمایه گزاری شده، البته این یکی به خاطر محتوای آیینی اش تا این حد مورد توجه دولتی ها قرار گرفته و قدرت مانور پیدا کرده.
اما حالا با وجود رسانه هایی مثل تلویزیون و سی دی، دیگر آدم ها نمی توانند برای دیدن چیزی در کنار هم جمع شوند، به نظرم تجربه جمعی و مزه ای که مثلا دیدن یک فیلم در جمع دارد؛ چیزی است که از تماشای فیلم در خانه به آدم دست نمی دهد. یک بار حسین درخشان تعبیر جالبی کرده بود از تلویزیون لارینوس ( اخیرا مشهور به سیمای حاج عزت!)، او گفته بود تلویزیون ایران «حسینیه تحت ویندوز است» این البته در نوع خودش تعبیر جالب و درستی است. اما واقعا کارکرد و نوع تاثیر حسینیه تفاوت فاحشی با سیمای لارینوس دارد! و این روزها به خاطر همان کمبودی که اشاره کردم فکر می کنم جمعیت «حسینیه برو» ( یا جاهایی از این دست) بیشتر از «تلویزیون تماشا کن» ها شده باشد!

پ.ن2: این هم مطلب جالبی از سلمان در همین موردها

۵ نظر:

ناشناس گفت...

سلام عرض شد
:))
سيماي حاج عزت.جالب بود
:))

ناشناس گفت...

چقدر خوبه در مورد این جمله ی "مردم نیاز به شادی دارند" در ایران بیشتر کار بشه و با توجه به فرهنگ ایرانی و شرایط موجود تدابیری اندیشیده بشه. اندیشمند که زیاده توی ایران ولی ای کاش مرد عمل هم بیشتر از این باشه. برداشت جالبی از سفر به استامبول داشتید.بنده هم از ستامبولیهای اینجا مواردی مشابه برداشته ام!!!

ناشناس گفت...

در جواب "آتش" جرقه ای است برخواسته از آتش زیر خاکستر... پست های هر روزتون برام جالبه. مستدام بشید و شاد

ناشناس گفت...

پیام و نوشته هایتان را دیدم
باز هم سر می زنم

ناشناس گفت...

با این نظر که مردم به شادی نیاز دارند به شدت موافقم. متاسفانه ما در حال حاضر الگوی صحیحی برای شادی کردن در کشور نداریم که قانونی و عرفی باشد. مثلا ارکسترها و بزن و بکوبهای بسیاری از مراسمهای عروسی غیر قانونی محسوب میشود و در صورت لزوم !! میتوان به آن گیر داد !! ابتدا باید مشخص کرد چه نوع شادی در کشور ما مقبول است.....شاید یکی از دلایل رواج اعتیاد در کشور ما همین باشد.